مایکروسافت در یکی از گستاخانهترین غارتهای شرکتی تاریخ، همه ارزشهای نوکیا را گرفت و یک دیو زخمی را رها کرد تا در گوشه تنهایی خود بمیرد. زمینگیر کردن یکی از پروژههای نویدبخش اپنسورس نیز حسن ختام این حرکت بود و برای این حرکت پول هم گرفتهاند! رسانهها بهطرز عجیبی در انعکاس اصل ماجرا کوتاهی کردند و تنها شرحی که اعلام شده در حد یک گزارش کوتاه است که خبر از پرداخت یک میلیارد دلاری مایکروسافت به نوکیا بهعنوان یک شریک تجاری میدهد. البته، این هم چیزی جز یک محتوای خبری برای تأمین خوراک رسانهای مصرفکنندگان نیست. این موضوع شاید از نظر فنی درست باشد، اما در اصل بازی با ارقام است. حقیقت ماجرا این است که نوکیا یک سنت هم در این قرارداد دریافت نمیکند و دستكم طبق منابعی که به سايت سِمياكيوريت گزارش دادهاند، نوکیا در حقیقت معامله بدتری از اچتیسی، سامسونگ و شرکتهای دیگر نصيبش شدهاست.اين مطلب يكي از مقالات بخش ويژه نشريه ماهنامه شبكه در شماره 121 با عنوان زلزله در فنلاند ميباشد. جهت دريافت اين بخش ويژه به بخش پروندههاي ويژه سايت مراجعه نمائيد.
زماني را به ياد داريد كه گفته شد هیچ کس برای ویندوز فون 7 پولی پرداخت نمیکند؟ خوب، این موضوع حقیقت دارد. مایکروسافت تا حدی نگران این است که همه به ویندوز فون 7 توجه کنند و حاضر است پولی هم به سازندگان پرداخت کند تا تلفنهایی با این سیستمعامل بسازند. اگر این توانایی را داشته باشید که از هر جور تلفنی که بتواند به شبکه GSM متصل باشد، استفاده لازم را بکنید [و همین برای شما کافی باشد]، مایکروسافت میتواند راضیکننده باشد. اما مشکل از آنجا آغاز میشود که بخواهید آن تلفنها را بفروشید؛ خریداران عام هشیارتر از آنچه بودند که مایکروسافت انتظار داشت. اگر به سهم بازار نگاهی بیاندازید، متوجه میشوید که سهم مایکروسافت از بازار تلفنهای همراه به یکسوم سهمش نسبت به سال گذشته تنزل پیدا کردهاست. ویندوز فون 7 نهتنها در جلوگیری از سقوط مؤثر نبوده، بلکه به وخامت اوضاع افزودهاست؛ سهم این بخش از بازار نسبت به پیش از عرضه ویندوز 7 کاهش یافته و این تنزل همچنان ادامه دارد. مایکروسافت مقادیر متنابهی سرمایهگذاری کرده تا درنهایت شصت درصد از همان سهم کم خود را نیز از دست بدهد [و این روند ادامه دارد]. ارقام بخش تلفن نیز چندان گویا نیستند و با توجه به اینکه در آمار و ارقام مربوط به گردش پول اکسباکس گم شدهاند، شفافسازی وضعیت اعداد و ارقام این بخش ممکن نیست. بنابراین، سیستمعامل نجاتدهنده، ویندوزفون 7 باعث و بانی از دست دادن سرمایه و همچنین سهم از بازار شدهاست و در نهایت، همه توجه رسانهای را به یک سخنرانی سیاسی مشکوک جلب میکند.
اگر از مایکروسافت بپرسید، میگویند که ارقام در حال رشد هستند، اما آنها فقط از عرضه خام و اولیه میگویند؛ عرضه به کریرها و نه مشتریهای نهایی. آنها بهخود شركت و دل اشارهای نمیکنند که هر کدام به تمام کارمندان خود یک گوشی رایگان اهدا کردهاند. اگر گوشیهای هدیه دادهشده و مدلهای فروخته نشده را از این ارقام کم کنید، نتیجه برای مایکروسافت بسیار وخیم بهنظر میرسد و به دلایلی مایکروسافت دیگر درباره آمار فروش هیچ صحبتی نمیکند. دلیل این موضوع این است که مایکروسافت شرکتی است که به آینده مینگرد، کار در بازار تلفن یک بازی طولانیمدت است. آنها همان داستان اکسباکس را بازگو میکنند. بنابراین، مخالفان ماجرا تاریخ را نادیده میگیرند. با وجود اینکه این موضوع میتواند درست باشد، اکسباکس؛ کوچکانگاری از طرف عموم مردم، رسانهها و مهمتر از همه توسعهدهندگان را آنطور که ویندوز فون 7 دریافت میکند، تجربه نکرد. ویندوز فون 7 از زمین برخواست و پرواز کرد و رفت، اگرچه مدتی روی هوای گرمی که از سوزاندن تلپولها بهدست مایکروسافت ناشی میشد، در هوا شناور بود. ویندوز فون 7 مانند سنگ در حال سقوط است و همچنان پول میسوزاند.
اما معامله نوکیا و مایکروسافت؛ نوکیا یک میلیارد دلار میگیرد تا سیمبیان را دور بیاندازد یا به سمت آندروئید نرود. تا اينجا منصفانه بهنظر میرسد. فرض کنیم ویندوز فون 7 برای هر مجوز گوشی ده دلار «هزینه» بر میدارد و مایکروسافت برای استفاده از آن پانزده دلار بازمیگرداند. منابعی که این اطلاعات را در اختیار SemiAccurate گذاشتند، ادعا میکنند، این ارقام به آنچه مایکروسافت پرداخت میکند بسیار نزدیک است، اما برای جلوگیری از افشاي منابع ارقام دقیق محرمانه باقی ماندهاند. اگر به تعداد گوشیهای عرضهشده توسط نوکیا نگاهی بیاندازید، بیشتر ارقام به آنچه كه سايت Ars Technica اعلام کرد، بسیار نزدیک هستند؛ در حدود سی میلیون گوشی در هر سهماهه. فرض کنیم، نوکیا بهدلیل این معامله مقداری از سهم بازار خود را از دست میدهد و در سال 2012 بهطور متوسط 25 میلیون گوشی تحت ویندوز فون 7 (یا نسخه دیگر این سیستمعامل) در هر سهماهه عرضه خواهد کرد که میشود صد میلیون گوشی در سال. اگرمجوز هر کدام از این گوشیها برای نوکیا ده دلار هزینه داشتهباشد، نوکیا یک میلیارد دلار در سال بابت کسب مجوز به مایکروسافت پرداخت میکند. مایکروسافت پانزده دلار بابت هر گوشی یا به عبارتی 1,5 میلیارد دلار در سال به باقی شرکتها پرداخت میکند، بنابراین، اگر مایکروسافت همان نرخ سامسونگ و اچتیسی را به نوکیا پرداخت کند، این شرکت فنلاندی با استفاده از سیستمعامل روی دستگاههایش با نرخ بالاتر از حد معمول، آن یک میلیارد دلار مذکور را طی دو سال کسب میکند. در چنین وضعیتی پس از دو سال یک میلیارد دلار مایکروسافت باز میگردد و پس از آن نوکیا شروع به از دست دادن سرمایه خواهد کرد. اگر به مقاله بیزنسویک که برای نخستینبار به رقم یک میلیارد دلار اشاره کرد، نگاهی بیاندازید، خواهید دید که دو نقلقول درباره عملکرد وجود دارد. نخست اینکه «طبق گزارش دو نفر از مطلعان از شرایط دو طرف، شرکت مایکروسافت بهعنوان بخشی از توافقهای نرمافزاری اسمارتفون، بابت ترویج و توسعه گوشیهای مبتنی بر ویندوز 7 بیش از یک میلیارد دلار به نوکیا پرداخت خواهد کرد.» بسیار خوب. سپس کمی پایینتر این نقلقول را مییابیم: «طبق گفته یکی از مطلعان، پرداختیهای نوکیا بابت حق بهرهبرداری به مایکروسافت مستقر در ردموند کمک خواهد کرد که حتی پس از پرداختیها به نوکیا هم درآمد خود را داشته باشد.»
هرگز تلاشی برای مقایسه یا حتی تفسیر این گفته نشده، اما مفهوم کاملاً روشن است. نوکیا در این معامله بدون سوددهی باقی خواهد ماند. مایکروسافت یک میلیارد دلار را «لو داد» تا همه تیترهای خبری را به خود اختصاص دهد و به آنچه در نظر داشترسید؛ چرخش ناشی از جنجال رسانهای به سود آنها. بهنظر منصفانه میرسد؛ آنچه رسانهها مطیعانه منعکس کردند و شرکتها نیز هرچند با شک و تردید از آن استفاده کردند. اینبار حقیقت این است که نوکیا بابت استفاده از سیستمعامل مایکروسافت به این شرکت پول کلانی پرداخت میکند و هر دو شرکت میخواهند که این موضوع مسکوت بماند. البته، این بار به آرزوی خود نیز رسیدند. موضوع وقتی جالب میشود که مایکروسافت تصمیم بگیرد کمکهزینههای سایر مهرهگردانان، یعنی اچتیسی، سامسونگ و شرکتهای دیگر را قطع کند. منابعی در آن شرکتها گفتهاند، اگر پرداختها قطع شود، لبخندها به اخم تبدیل خواهد شد. این در حالی است که در حال حاضر نیز آمار فروش بهشدت پایین است و بهنظر غیرممکن میرسد، بدون یک تحول بزرگ در بازار، اوضاع تغییری کند. بعید بهنظر میرسد که چنین حرکتی طی شش ماه آینده از طرف مقابل سر بزند. بنابراین، شواهد نشان از آن دارد که مایکروسافت در روند پرداخت بابت هر گوشی، در مجموع به شرکتهای دیگر بیش از نوکیا پرداخت داشته باشد، اما به ظاهر هیچکس به این موضوع توجه نمیکند. انگار که همه در خواب غفلت بهسر میبرند.
نوکیا شجاعانه این توافق را بهعنوان یک منبع پسانداز پول فرض كرده و ادعا میکند که با وجود چنین فرصتی در هزینه تحقیق و توسعه صرفهجویی میشود و نوکیا این هزینه صرفهجویی شده را (که مبلغ آن نیز کوچک نیست) از فواید این قرارداد میداند که مایکروسافت نصیب آنها کردهاست. در یک چرخش غیرعادی، این ادعا یا حداقل بخش صرفهجویی آن میتواند درست باشد. متأسفانه این یکی از بدبینانهترین ترفندهایی است که یک مدیرعامل مدرن بدون آیندهنگری لازم روی آن حساب میکند و ریسک از دست دادن سرمایه را بابت آن تحمل میکند. آنچه ايلوپ، مشهور به مدیرعامل منچوری انجام داده این است که یک جریان طولانیمدت و باسابقه تحقیق و توسعه را که شرکت برای حرکت در آینده به آن احتیاج دارد، قطع کردهاست. شرکتهای موفق اغلب سرمایهگذاریهای سنگین و طولانیمدتی را در امر تحقیق و توسعه انجام ميدهند تا در سالهای بعدی شاهد برگشت آن سرمایه باشند. اینتل میلیاردها دلار صرف تحقیق و توسعه میکند و همواره شاهد بازگشت این سرمایه است. آیبیام پروژههایی مانند واتسون و پروژههای تحقیقاتی عمیق دیگر را به انجام میرساند و در سالهای آتی از آنها درآمد کسب میکند. اچپی نیز همین روند را در پیش دارد، فقط کافی است به پروژه Memristor آن نگاهی بیاندازید.
مارک هرد [از مدیران و عضو هیئت مدیره اوراکل و رئیس و مدیرعامل سابق اچپی] نیز در شرکت اچپی حرکتی شبيه نوكيا را رقم زد. او واحد پرارزش و بسیار پربازده HP Labs را کوچک و به چیزی در حد یک پوسته ظاهری تبدیل کرده و در عوض در هزینهها صرفهجویی کرد. والاستریت سود حاصل از این حرکت را بزرگ توصیف کرد و در دوره کوتاهمدت ریزشی مشاهده نشد. اما هرد قبل از آنکه شاهد ریزش و سقوط باشد شرکت را ترک کرد و یک پوسته خالی با بخش تهی از توسعهدهندگان را برای جانشین خود بهجا گذاشت. به این ترتیب، آینده اچپی ساخت تجهیزات جانبی و امید به ساخت جوهر پرینتر خواهد بود. نوکیا نیز همین سرنوشت را خواهد داشت. ايلوپ واحد تحقیق و توسعه را محدود کرده، آینده سیمبیان را نابود کردهاست و بهترین واحد توسعه ابزارها در این صنعت، یعنی QT/Trolltech را تعطیل کرد. در این شرایط آینده نوکیا، چسباندن نشان تجاری روی گوشی و در بهترین حالت ساخت کیس برای مدارهای دیگر است. هیچ جایگاهی برای حرکتهای خلاقانهای وجود نخواهد داشت.
مایکروسافت با تنها یک میلیارد دلار (آن هم روی کاغذ رسانهها)، نهتنها یکی از بزرگترین رقبای خود یعنی سیمبیان را از صحنه خارج کرد، بلکه یکی از بزرگترین طرفداران ابزارهای لینوکس در این صنعت را نیز زمینگیر کرد. QT پایه دسکتاپ لینوکسی KDE است؛ محیطی که کار را برای مایکروسافت بسیار دشوار کردهاست. یک تیر با دو نشان و پس از بیش از دو سال هزینه برابر با صفر خواهد بود. ردموند بیش از این چه میخواهد؟ ساده بهنظر میرسد، اما یک داستان پشت پرده هم وجود دارد. اگر بهیاد داشته باشید، مدیرعامل لطیف مایکروسافت، استیو بالمر روح مهربانی دارد که بیش از هر چیز به اداره مطلوب یک شرکت و اطمینان از رفتار محترمانه با کارمندان شرکت توجه نشان میدهد. اما من به اچپی قدیمی فکر میکنم و بالمر که صندلیها را در طول اتاق پرتاب میکند، فریاد سر میدهد و رقبا را تهدید به مرگ میکند. در سالهای گذشته چند بار یک مدیرعامل بلندپایه مایکروسافت به یک رقیب، خواه گوگل یا هر کسی دیگری حمله کردهاست؟ مایکروسافت چند بار از شخص، رقیب یا هر شرکتی که به ذهنتان برسد، شکایت کردهاست؟ بهغیر از مواردی که مایکروسافت یک واسطه را در شرکت رقیب قرار میدهد تا برنامه خرید یا زیرگروه کردن آن شرکت را اجرا کند، باقی موارد [با رقبا] همواره جنگ عمومی بودهاست.
وقتی ايلوپ بهعنوان یک کارمند ردهبالا به یک رقیب مستقیم یعنی نوکیا پناهنده میشود و این رقیب دیگر به شدت گذشته پشتیبان لینوکس نیست، میتوان انتظار آتشبازی را داشت. سکوت ردموند در مقابل این اتفاق [انتقال ايلوپ] شوکهکننده بود. هیچ صندلیای از پنجره به بیرون پرتاب نشد، هیچ فریادی سر بر نیاورد و هیچ تهدید به مرگی اتفاق نیفتاد. این سکوت واقعاً کرکننده بود. این سکوت فقط یک معنا داشت، بالمر خود ايلوپ را به نوکیا فرستاده بود. شش ماه از این انتقال نگذشته که نوکیا کل سیستمعامل خود را تمام کمال دور میریزد، لینوکس را رها میکند و با یک معامله بدتر از اچتیسی، سامسونگ و دیگران مایکروسافت را در آغوش میکشد. نمیتوان گفت که معنای این کارها چیست، زیرا هیچ مدیرعامل عاقلی زیر بار چنین معاملهای نمیرود. واضح است که چنین پیشنهادی به اولیپکا کالاسوو، مدیرعامل سابق نوکیا نیز شدهبود و او با تمسخر آن را رد کردهبود. از ظاهر ماجرا این طور بر میآید، کالاسوو توسط هیئتمدیره برکنار شده و ايلوپ بهعنوان بخشی از معامله با مایکروسافت جایگزین او شدهاست؛ تصمیمی که قبل از استخدام گرفته شدهبود. گفته رسمی ايلوپ این بود که ویندوز فون 7 در کنار بقیه سیستمعاملهای دیگر ارزیابی شده و تصمیمها براساس ارزش فنی و پتانسیل اتخاذ شدهاند. اگر کریستوفر هیچنز[نويسنده] در چشمان شما نگاه کند و اصرار ورزد که پریها را باور کنید، بسیار قابلباورتر از این داستان خواهد بود.
مایکروسافت ايلوپ را به نوکیا بدرقه کرد تا معامله ویندوز فون 7 را تکميل کند و از درون آن را تثبیت کند یا حداقل مقاوت احتمالی را از بین ببرد. این نقشه جواب داد و مدیرعامل منچوری کار خود را به انجام رساند و نوکیا گنگ و بیاختیار در تنهایی خود رها شد تا بمیرد. همین اتفاق نیز خواهد افتاد. اگر فکر میکردید متمايز بودن با آندروئید کار مشکلی بود، سعی کنید همین کار را با ویندوز فون 7 انجام دهید؛ در حالی که هیچ منابع حقیقی تحقیق و توسعهای پشت آن نیست. دلیل این کار مایکروسافت چه بود؟ این کار فقط بهدلیل زمینگیر کردن یک یا دو رقیب نبود، بلکه اولویتهای بسیار مهمتری در آن نقش داشتند. در مقابل یک میلیارد دلار آن هم روی کاغذ، مایکروسافت به همه حقامتیازهای نوکیا دست خواهد یافت. بدون آن حقامتیازها امکان ساخت یک تلفن وجود ندارد، برای این کار باید معاملهای بسته شود که طی آن پای تعدادی مجوز در میان باشد و بتوانید وارد بازی تلفن همراه شوید. با این مجوز، مایکروسافت آخرین مهرهگردان را نیز در اختیار گرفت تا چراغ سبز را برای ساخت تلفن به آن بدهد. اما اهمیت اين ماجرا در چیست؟ مایکروسافت یک شرکت تولیدکننده نرمافزار است و درآمد آن از نرمافزارها و خدمات مختلف در ابعاد گسترده تأمین میشود. البته، این موضوع تا وقتی صحت داشت که اپل به دنیا نشان داد این کار را به شکل دیگری نیز میتوان انجام داد. حتی مدیرعاملی به بیکفایتی بالمر نیز گاه و بیگاه سرنخی را در دنیای بسته خود میدید و اپل داشت در این مسیر از آنها سبقت میگرفت. به احتمال زیاد در آن روز سرنوشتساز یک صندلی صاف و ایستاده هم در 37,2 مایلی ردموند پیدا نمیشد!
در نهایت، میتوان پیشبینی کرد كه مایکروسافت در حال ساختن یک تراشه تلفن همراه است. دو دليل براي اين موضوع وجود دارد. نخست اینکه مایکروسافت یک مجوز معماری ARM را در اختیار گرفته است. این یک مجوز معمولی نیست، بلکه یک نوع بسیار خاصی از مجوز است که تعداد بسیار کمی از شرکتها آن را دارند. در حقیقت، آخرین باری که من به فهرست صاحبان مجوز نگاه کردم، تعداد دارندگان آن تکرقمی بود. فقط وقتی یک شرکت این مجوز را میگیرد که قصد طراحی یک هسته ARM را داشته باشد، نه اینکه از یک مورد موجود استفاده کند. صدها شرکت وجود دارند که از هستههای موجود ARM برای ساخت SoC (System On A Chip) استفاده میکنند؛ اپل یک نمونه از این شرکتها است. با دریافت این نوع خاص از مجوز، مایکروسافت در حقیقت میگوید، قصد ورود به بازار سختافزار تلفن را دارد، چیزی که شايدآنها بهعنوان یک ضرورت برای کسب سهمی از بازار در آینده به آن نگاه میکنند. مایکروسافت بدون شک به دنبال ساخت سختافزار در آینده نزدیک است، شاید اواخر 2012 یا 2013 یا اگر کارها طبق برنامه پیش نرود کمی دیرتر. دلیل دوم این موضوع این است که نگارنده بهطور شخصی حداقل دو نفر را میشناسد که روی پروژه کار میکنند. نوکیا شاید از ویندوزفون7 استفاده کند، اما در آینده نزدیک آنچه از بخش سختافزاری آن باقی میماند تعدادی مهندس خواهد بود که نهایت تلاششان سعی و ممارست در وظیفه ساختن قاب تلفن خواهد بود. کار نوکیا بهعنوان یک شرکت [مستقل] تمام است و سقوط آن نیز بهطور اتفاقی با همان برنامه مایکروسافت برای رونمایی از سختافزار و نرمافزار جدید این شرکت همزمان خواهد بود. برای نوکیا در ابتدا این یک برد خواهد بود. آنها مقادیر قابل توجهی پول ذخیره خواهند کرد، زیرا دیگر مجبور نیستند هيچ نوع مهندسی خلاقانهای روی سختافزار انجام دهند و نرمافزار نیز برای آنها بحثی تمامشده است. هزینه توسعه تصاویر پسزمینه، صدای زنگ و قابهای چشمگیر گوشی نیز در مقایسه با تولید یک تلفن کامل ناچیز است. خوشبختانه همه این کارهای دشوار را مایکروسافت برای آنها انجام خواهد داد و سود نوکیا سر به فلک خواهد زد؛ البته در کوتاهمدت.
ايلوپ دقیقاً همان کاری را انجام داد که به او محول شدهبود: محافظت از جواهرات باارزش در نوکیا برای مایکروسافت که به تاراج ببرد، بیاثر کردن مقاومتهای داخلی، ایجاد جنجال و چرخش رسانهای، فراهم کردن اعداد ارقام مطبوع برای والاستریت و زنده نگه داشتن نوکیا تا زمانی که مایکروسافت آماده عرضه سختافزار خود شود. در آن نقطه زمانی، نوکیا هیچ چیز نخواهد داشت و شاید فرو ریزد و ممکن هم است که نریزد، اما این به اصل ماجرا ربطی ندارد. مایکروسافت در آن زمان روی پای خود خواهد بود. درحالی که الگوی اپل را تقلید میکند، اما بدون سیاق، ظرافت، وقار و کنترل و بدون هیچ سرنخی که چه مسیری درست است تا وقتی اول اپل آن مسیر را انتخاب کند. آنها استادان قلمرو بیثمر خود خواهند بود. ايلوپ به جلو پیش خواهد رفت تا جایی که جریان تولید سختافزار به نتیجه برسد و این کار همچون هِرد و دیگر تاراجگران شرکتها پيروزمندانه به ثمر خواهد نشست. او به راستي مدیرعامل منچوری است. برای نوکیا، همین حالا هم خیلی دیر شدهاست. ضربه دیگر زده شده، مایکروسافت به حقامتیازهایی که نیاز داشت دست یافته و ا***یستم گرداگرد سیمبیان بهشکل بازگشتناپذیری شکسته شدهاست. در این نقطه دیگر راه برگشتی وجود ندارد. حتی اگر هیئتمدیره نوکیا هشیاری نصفنیمهای داشته باشد؛ دقیقاً به همان میزان که این معامله مهندسی شدهاست. مایکروسافت نمیتوانست شرکت را بخرد، بنابراین، از درون آن را نابود ساخت، در حالی که دعای خیر هیئت مدیره پشت سر آنها بود. شاید بتوان گفت، این روش راه ارزانتری بود. نوکیا مردهاست، مایکروسافت شانسی بیش از آنچه یک سال پیش داشت، ندارد و بازندهها نیز سهامداران شرکت و کارمندان وفادار شرکتی هستند که زمانی شرکت بزرگی بود. تنها کاری که در این نقطه میتوان انجام داد تماشای اجرای مرحلهبهمرحله ماجرا است.