پاسخ : یادش بخیر ...
من که از همون اول از کتابام به عنوان سوخت چهارشنبه سوری سال بعد استفاده میکردم !
البته بعضی وقتها هم ورقه های کتابم رو بعد از امتحان آخر سال تو سطح شهر پخش میکردم
ولی این تاپیک کلا یه فلش بک زد تو مغزم ...
اجازه هست خاطره تعریف کنیم ؟
----------------------------
راستی الان دیدید وضع کتاب های دبستانو ؟!
خیلی .... هست ( به جای ... هر چی بزارید مسئولیتش با خودتونه )
پاسخ : یادش بخیر ...
من که با هیچ دوره ای مثل دبیرستان حال نکردم ، آخر چیز بازی بودیم
اما دبستان طفل بازی بود مخصوصا من که هر سال از دبستانم رو تو یکی از شهرر های ایران خوندم
این کتاب دبستان جید ها خیلی سخت شده ، چند روز پیش داشتم کتاب علوم برادر کوچیکمو می دیدم ، سوال اومده بود سیتو پلاسم رو تعریف کنید ؟
موفقیت، مساوی با رسیدن به هدف نیست، بلکه خود سفر است.
((جان ماکسول))
پاسخ : یادش بخیر ...
خاطرات شما ها آما شنیدنیست ...نوشته اصلی توسط kambiz18
من که با هیچ دوره ای مثل دبیرستان حال نکردم ، آخر چیز بازی بودیم
اما دبستان طفل بازی بود مخصوصا من که هر سال از دبستانم رو تو یکی از شهرر های ایران خوندم
این کتاب دبستان جید ها خیلی سخت شده ، چند روز پیش داشتم کتاب علوم برادر کوچیکمو می دیدم ، سوال اومده بود سیتو پلاسم رو تعریف کنید ؟
( جمله بندی رو درست انجام بدید تو رو خدا ، من هیچ ! غریبه بیاد بده )
برید تو فاز خاطره تعریف کردن !
پاسخ : یادش بخیر ...
آره سخت شده !
ما سیتوپلاسم و سبزینه و .. را تو راهنمایی خوندیم ولی دیدم تو کتاب 4 دبستان بود !
خوب بچه ها هم خیلی باهوش شدن !
پاسخ : یادش بخیر ...
آخییییییییییی.........
با آهنگ های Richard Clayderma در آلبوم My Best 2009
در حال گشت و گزار در فروم بودم !
که این تاپیک رو دیدم!
یاد قدیما و اقتادم و وبلاگ های قدیمی رو میبینم (کگه همشون ترکیده بود) جدا" نمیدونم چرا بغض گرفت منو
روز به روز زندگی بدتر از دیروز!
اه .........
------------------------------
در کل خاطره هام زیاده و همش هم چرت و پرت !
اما فقط اینو میدونم که از همون ابتدایی فررار کردن از کلاس و مدرسه تو ذاتم بود! دعواها و پشت در واستادنا
آخر سر هم هیچی نشدیم و نمیشیم
موفق باشید
پاسخ : یادش بخیر ...
همیشه علاقه مند ، این بچه های پاستوریزه بودم!من امادگی بخاطر همین مساله نرفتم #
پاسخ : یادش بخیر ...
خدایی از همون ابتدایی هم عادت پاچه خواری و ... و ترسیدن از معلم و مدیر را نداشتم !
هیچ وقت نمیترسیدم !
خیلی با خودم حال میکردم !
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
مجوز های ارسال و ویرایش
پاسخ با نقل قول
