نمیدونم چرا اشک اومد تو چشمام ! و بغض گلوم را گرفت !
(البته داشتم همزمان آهنگ یاس را هم گوش میکردم !)
نمیدونم چرا اشک اومد تو چشمام ! و بغض گلوم را گرفت !
(البته داشتم همزمان آهنگ یاس را هم گوش میکردم !)
منم همه کتابامو دارم
یادش بخیر : دوران 20
من تو ابتدایی زیر 20 نداشتم
راهنمایی تو سمپاد پدر مون در اومد
دبیرستانم که ترکیدیم و داریم میترکیم
خانم معلماش مهربون بودند ... دوران باحالی بود ...
همه کس و همه چیز را دوست داشته باش ... اما به هیچ کس و هیچ چیز دل مبند !-------------------------------------------
برای خود ، و وقت خود ارزش قائل شوید ... بزرگترین اشتباه بی ارزش کردن کار خود برای بدست آوردن مشتری است .
من روز اول مدرسه خانم معلم لپم رو کشید! زدم زیر گریه و از مدرسه رفتم بیرون، هر چی هم معلم صدام کرد و دنبالم اومد محلش نزاشتم!! بدو بدو رفتم خونه (نزدیک بود به مدرسه) به مامانم گفتم معلم بی خودی لپ منو کشید! خلاصه با مامانم رفتیم مدرسه و معلم بنده خدا کلی توضیح داد که مثلا می خواسته محبت کنه و نمیدونسته این طوری میشه و از این صحبتها! همون دفعه هم شد بار اول و آخر در رفتنم از مدرسه! بعدش با اون معلم کلی ریختیم رو هم، حتی یه شب منو برد خونهشون!
عجب دورانی بود ها هر لحظهاش یه دنیا خاطره هست، کاش آدمها هیچ وقت بزرگ نمیشدن و تو همون دنیای بچگانه میموندن!
من اسم های معلم ها رو روی کتاب یادگاری نوشتم و هنوز هم دارمشون =p~
اما دوره راهنمایی و دبیرستان درس ها سخت بود همه رو جر دادم رفت![]()
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)