اون شکم رو تا حدودی تکذیب میکنم اما فکر ایده های جدید زمان خواب کاملاً منم یعنی لامصب یه جوریه که صبح تا شب کار میکنی هیچ ایده خوبی به ذهنت نمیرسه حالا ساعت 1 - 2 نصف شب همه خوابن کلی ایده های جدید به فکرت میرسه که تازه پیش خودت میگی فردا عملیش میکنم اما اصلاً فردا یادت نیست چی بود تا دوباره موقع خواب.یعنی کلاً مثل شتر در خواب بیند پنبه دانه شدیم ما.تازه این پروژه شما که چیزی نیست من پروژه های باور نکردنی خیلی بزرگ تر از این به ذهنم رسیده که اول با کلی مقدمه چینی تو ذهنم و برنامه ریزی میگم بالاخره میسازمش و به نام خودم ثبت میکنم بعد فردا شب دوباره فکر اون میفتم چند تا اشکال تو برنامه ریزی هام پیدا میکنم
