من را تب شعر گویی کرفته حالا من هم یکی از مادر می گذارم اسطورهٌ شهامت وایثار مادر استتاریخ ساز مکتب پیکار مادر است گراجتماع چو خانه بود بهر جامعهتهداب وسقف وپایه ودیوار مادراست فرزند اگر که تب کند از گردش نسیم تا صحبدم نشسته وبیدار مادراست ما از وجود او ست که موجود گشته ایم همچون درخت میوه پر از بار مادر است فرقی نمیکند زن افغان که هر کجاست هم پاک وبانجابت وپُرکارمادراست صیاد اگر که میزند آتش به لانه اش همچون عقاب چوچه به منقار مادراست بیند اگر هزار رقم رنج ودرد وغمدریای بی کرانه اسرار مادر است مدیون مادر است (حبیب)در تمام عمر زیرا همیشه عاشق دیدار مادراست برای سلامتی همه مادرها بلند صلوات .






پاسخ با نقل قول