راستی یک خاطره بگم :دی
اون سالی که همه بچه ها بودن من صبح رسیدم شهید امیر خدا بیامرز اومد دنبالم بعد رفتیم دنبال وحید که وحید گم و گور شده بود تو تهران و ظاهرا سر از مرقد مطهر امام در آورده بود :دی
بعدشم که رسیدیم پاتوق اصلی غرفه نیکان { کارو هاست } بود :دی