درود بر شما.این فقط یکی از دلایلش هست و اینکه تجربیات هم می تونه اشتباه شکل بگیره و اینکه بالاخره حقیقت کاملی وجود داره که هر کس به بخشی از اون درک می رسه.که شما هم فکر می کنم منظورتون همین باشه.به این قسمت از متن توجه کنید:
...چرا تجربه های مختلفی تو سئو وجود داره.یکی که سالهاست سئوکار هست حرفی می زنه که همکارش که همون میزان تجربه رو داره، دقیقا حرفی برعکس اون میزنه.علتش توی زندگی ما هست.دو تا پیرمرد رو تصور کنید.اولی پیرمرد ساده ای هست که همیشه از سادگی به همه اعتماد می کرده و در اخر عمرش با زخم های زیادی که از خیانت دیگران دیده، به دیگران به عنوان تجربه ۷۰ سال زندگی میگه : “پسرم! توی زندگی به هیچ کس حتی چشم خودت اعتماد نکن!” . در عوض، پیرمرد ۷۰ ساله دیگه ای که تعادل داشته و به جاش اعتماد می کرده و به جای خودش، نمی کرده، تجربه مشابه پیر مرد اولی نداره و شاید اصلا برای این پیرمرد، اعتماد کردن یا نکردن به دیگران اصلا دغدغه نباشه و در تجربه خودش بگه “با احتیاط به دیگران اعتماد کن و با توجه به افراد و زمانه، تصمیم بگیر ولی قلبت رو به خاطر بی اعتمادی شدید به دیگران تیره نکن”.
اینجاست که ما اگر با زاویه دیده بسته تصمیم گیریم، روی همون تجربمون مجددا اشتباه می کنیم و تصمیم گیری می کنیم و بعد از گذشت مدت های طولانی هم شاید متوجه نشیم که کجای کارهای ما غلط بوده و چرا یه جاهایی حساب کتابمون غلط از آب درمیاد و یه جاهایی جواب می گیریم؟ اگر از تجربه هامون موفقیت زیادی کسب کنیم، ممکنه تصور کنیم کل اطلاعات و تجربه هامون درست بوده و اینجاست که روی یک سایت جدید دیگه، می بینیم که تجربه های ما کارساز نیستند....