من روز اول مدرسه خانم معلم لپم رو کشید! زدم زیر گریه و از مدرسه رفتم بیرون، هر چی هم معلم صدام کرد و دنبالم اومد محلش نزاشتم!! بدو بدو رفتم خونه (نزدیک بود به مدرسه) به مامانم گفتم معلم بی خودی لپ منو کشید! خلاصه با مامانم رفتیم مدرسه و معلم بنده خدا کلی توضیح داد که مثلا می خواسته محبت کنه و نمی‌دونسته این طوری میشه و از این صحبت‌ها! همون دفعه هم شد بار اول و آخر در رفتنم از مدرسه! بعدش با اون معلم کلی ریختیم رو هم، حتی یه شب منو برد خونه‌شون!

عجب دورانی بود ها هر لحظه‌اش یه دنیا خاطره هست، کاش آدم‌ها هیچ وقت بزرگ نمی‌شدن و تو همون دنیای بچگانه می‌موندن!