تا در ره پيری به چه آيين روی ای دل / باری به غلط صرف شد ايام شبابت (ت)
نمایش نسخه قابل چاپ
تا در ره پيری به چه آيين روی ای دل / باری به غلط صرف شد ايام شبابت (ت)
تو از هر در که بازآیی بدین خوبی و زیبایی / دری باشد که از رحمت به روی خلق بگشایی (ی)
يک چند به کودکي به استاد شديم / يک چند به استادي خود شاد شديم
پايان سخن شنو که ما را چه رسيد/ از خاک در آمديم و بر باد شديم (م)
یا رب این قافله عمر عجب میگذرد ... (د)
---------- Post added at 10:39 PM ---------- Previous post was at 10:36 PM ----------
میروم دیگر شما یادم کنید - من که رفتم این غزل ها را شما دفتر کنید.... ( د )
دوش ميآمد و رخساره برافروخته بود / تا كجا باز دل غمزدهاي سوخته بود (د)
دلم جز مهر مهرویان طریقی بر نمی گیرد
زهر در می دهم پندش ولیکن در نمی گیرد (د)
در جمع ابلهان چه کنی داستان عقل؟
لب را ببند، کور چه داند چراغ چیست؟ (ت)
تا توانی دلی بدست آور دل شکستن هنر نمی باشد (د)
داستان من و معشوق مرا پایان نیست / آنچه آغاز ندارد نپذیرد انجام! (م)
مشک آن است که خود ببوید
نه آن که عطار بگوید (د)