4 فایل پیوست
مصاحبه ی با سرگی برین مدیر گوگل + (عکس)
منبع : تکناز
” سرگی پسر خوبی بود”، پدر ش با شوخی می گوید، ” زمان هایی که در خواب بسر می برد!”.
سرگی میخالوویچ برین، فرزند پروفسور آمار دانشگاه مریلند ( پدرش) و یک دانشمند ناسا ( مادرش) است. او در بیست و یکم آگوست سال ۱۹۷۳ در مسکوی روسیه بدنیا آمد. در مسکو خانواده برین شامل پدر، مادر و مادر بزرگ او بود که در یک آپارتمان شلوغ زندگی می کردند. مکان بازی دوران کودکی سرگی، زمین بازی نزدیک خانه ی آن ها بود که با وجود هوای بسیار سرد حداقل روزی دو ساعت در آن مشغول به بازی بود. با توجه به عقاید دینی که پدر و مادر سرگی داشتند مورد آزار و اذیت اطرافیان بودند، بنابراین تصمیم به خروج از آنجا را گرفتند. سرگی بعدها می گوید: ” من فکر می کنم این مهاجرت ما یک هدیه خدادادی بود، اینکه به جای بزرگ شدن در مسکو به جایی دیگر سفر کنم، این باعث شد من قدر زندگیم را بیشتر بدانم”.
مسیر ایالات متحده
در بیست و پنجم اکتبر ۱۹۷۹ ، خانواده متشکل از سرگی، پدر، مادر و مادر بزرگش به کمک انجمن یهودیان به امریکا رسیدند. پدر( مایکل) و مادرش (ا یوجینا) شغل مناسبی در واشنگتن برای خود انتخاب کردند. سرگی برای مدتی به مدرسه هبرو رفت، نسبت به آن بی علاقگی نشان داد و از ادامه رفتن به آنجا صرف نظر نمود. بعدها در مدرسه ” پینت برنچ” در مریلند ثبت نام کرد. در حالی که خانواده خیلی سریع زبان انگلیسی را فرا گرفتند او در یادگیری زبان جدیدش تا مدتی مشکل داشت.
پدرش زمانی که ۹ سال داشت یک کمودور ۶۴، برایش خرید. در همین زمان ها بود که به عنوان یک اعجوبه ریاضی در مدرسه شناخته شد. در گرین بلت به دبیرستان “روزولت” راه یافت و در این زمان با توجه به نبوغ ریاضی خود با معلم هایش بر سر نظریه های ریاضی بحث و جدل می کرد.
در راه استند فورد ( در مورد این دانشگاه چندین بار نوشته ام حتما ببنید)
شاید تصور کنید سرگی به دبیرستان، کالج و دانشگاه ورفت و در همان مریلند مدرک خود را دریافت کرد. زمانی که در ۱۵ سالگی ریاضی را آغاز کرد، از دبیرستان بیرون رفت تا به آکادمی هایی که مدرک ارائه می دادند برود.با وجود اینکه در دانشگاه MIT پذیرفته نشد نا امید نشد و قصد داشت به کالیفرنیا و استند فورد برود. جذابیت استند فورد برای او بدلیل نزدیکی آنجا به سیلیکون ولی ویادگیری تکنولوژی بود. درآنجا زندگی اجتماعی مناسبی داشت و به کمپ های اسکی و ژیمناستیک می رفت. زمانی که پدرش از او پرسید ” آیا به کلاس اضافه هم میروی؟” او جواب داد :” بله، به کلاس ها ی پیشرفته شنا گری!”.
بلوغ و بزرگسالی
به عنوان یک فرد بالغ سرگی، فردی خستگی ناپذیرو آرام است. با لحجه ی روسی انگلیسی صحبت می کند و در پایان جملاتش تکه کلام ” and what not ” را اضافه می کند. کلمه ی Scale را نیز زیاد بکار می برد. در زبان گوگلی Scale به معنای موضوعی است که قابل پیشرفت و گسترش برای تولید محصولی مفید است. د ر سال ۲۰۰۷ ، سرگی، در کنفرانس سالگرد گوگل شرکت نکرد و برای این کار دلیل موجهی داشت; او در شرف ازدواج بود.
مادرش آرزو داشت او با ” یک دختر یهودی خوب” ازدواج کند، و آرزویش به ثمر نشست. سرگی در ماه می ۲۰۰۷ با ” انی وجکیکی ” ، در باهاماس ازدواج کرد. پدر پدر بزرگ مادری انی یک روسی بود که در دهه ۲۰ از روسیه به ایالات متحده کوچ کرده بود. انی خواهر یکی از مدیران اجرایی گوگل به نام “سوزان وجکیکی” است. این دو خواهر بزرگ شده پالوآلتو هستند، جایی که پدرشان رئیس دپارتمان فیزیک استندفورد است. مادر شان یک روزنامه نگار قابل احترام در حوالی دبیرستان پالوآلتو است. انی در رشته بیولوژی در سال ۱۹۹۶ ، از دانشگاه یل بیرون آمد. آنی همانند سرگی فردی پرانرژی و با هوش است.
سرگی و انی برای اولین با ر در سال ۲۰۰۸ پدر و مادر شدند و نتیجه ازدواج آن ها پسری با نام ” بنجی” بود.
۲۳ و من
گوگل سه و نیم میلیون دلار برای شروع کار بیوتکنولوژیکی انی اختصاص داد. نام مجموعه ای که انی در آن آغاز بکار کرد، ۲۳ و من است. فعالیت عمده این شرکت، نگاشت های ژنتیکی است. نام شرکت از ۲۳ جفت کروموزوم موجود در DNA انسان برگرفته شده است. شرکت انی می تواند به شما اطلاعاتی راجع به منشا ژن هایتان، تواناییتان در برابر بیماری های معمول و جزئیات دیگر ژنتیکی بدهد. سرگی برین، در این شرکت آزمایش ژنتیک داد و تنیجه آزمایش نشان می داد که بدن او قابلیت پذیرش بیماری پارکینسون را دارد. او در وبلاگ خود نوشت :
نتیجه این آزمایش به من یک موقعیت و ویژگی خاصی می دهد. من الان شانس این را دارد که زندگیم را طوری ادامه دهم تا از بروز این بیماری جلوگیری شود. علاوه بر این فرصتی است برای من که در رابطه با این بیماری تحقیق و تفحص بیشتری کنم.
او اضافه کرد : ” من خیلی خوش شانس هستم که در این موقعیت قرار گرفته ام”.
زمانی که قله ی جوانی را فتح می کنیم، همه ی ما دردوران پیری در وضعیت های متفاوتی قرار می گیریم، تنها موضوع اینست که نمیدانیم چه وضعیتی ممکن است سراغمان بیاید. من حداقل یک دید کلی نسبت به دوران پیری خود دارم و در دهه های باقیمانده سعی در دور شدن از بیماریم خواهم کرد.
سرگی، با همکاری خانواده اش ، یک ونیم میلیون دلار برای تحقیق و تفحص در زمینه بیماری پارکینسون به دانشگاه مریلند اهدا نمود.
پرواز به دوردست
مادر سرگی، از موفقیت پسرش در شگفت است. او میگوید :” راستش، درک این قضیه برای من سخته. اون در کامپیوتر و ریاضی پسر کارآمدی بود، ولی ما هرگز چنین موفقیتی را متصور نشده بودیم.”
زمانی که از برین پرسیده شد، با بدست آوردن این ثروت هنگفت چه حسی دارد او جواب داد :
“خیلی زمان می بره تا بهش عادت کنی. همیشه شنیده ایم که میگن پول خوشبختی نمیاره. ولی این عبارت همواره در پس ذهن من اینگونه تداعی شده که پول کمی شادی رو به همراه داره. ولی با این وجود، این عبارت درست نیست. من یک ماشین جدید می خرم به دلیل انکه قبلی مهلتش تمام شده، در هر صورت چندان تغییری ایجاد نمیشه و تو می تونی با همون قبلی هم نقل مکان کنی.”
آیا موفقیت و ثروت تو رو تغییر داد؟
“من فکر نمی کنم اینطور باشد ولی تفاوتش در اینه که به عنوان مثال من الان مانیتور دلخواه خودم رو دارم. ”
سرگی خانه ی گران قیمتی در شمال سانفرانسیسکو و یک آپارتمان در نیویورک خریداری کرده است و در عین حال نسبت به خرج کردن فرد محتاطی است.
بر خلاف داستان سرگی برین که با مهاجرت همراه است، لری پیج یک امریکایی اصیل است که در مطلب بعدی به داستان زندگی او می پردازم.
برگرفته از کتاب ” Google Speaks ” نوشته ” Janet Lowe “
گردآوری : پایگاه اینترنتی تکناز
