camelian77
September 24th, 2013, 12:03
در راستای تاپیک قبلی با عنوان «درست بنویسیم» که توجه زیادی رو به خودش جلب کرد، و نابودی زیر انجمن «انقادات و پیشنهادات» که برای ما خارج گود نشینان و لنگش کن! گویان اسباب خنده و تفریح و ترولینگ را فراهم می آورد بر آن شدیم که پستی دیگر بدهیم این بار در راستای حقوق حقه و اسباب شکایت و عریضهی طویله و عدل. بیت: گفته ناگفته کند این فتح باب / تا از آن نی سیخ سوزد نی کباب.
مشکل «حقوق دان» پنداری ایرانیان به زمانی خیلی دور بر میگرده. در اینجا مایل به شرح تئوری نیستیم و صرفا به ذکر مثالی از این آسمان بسنده می کنیم. در رابطه با احوال چاپلوسی و شکایت پسین ایرانیان خواننده را به منبع شمارهی یک، کتاب مستدام «جامعه شناسی خودمانی» آقای نراقی ارجاع می دهیم.
پردهی اول: در زمان های بسیار دور، در کهکشانی بسیار بسیار دور (a long time ago, in a far away galaxy! ) در سیارهای آبی قومی زندگی میکردند پرشین نام و شهری شیراز نام و پادشهی بس بی خرد و نادان. پادشه مربوطه که از گرد بودن دنیا چیزی نمیدانست و فکر می کرد عالم همانند بساط تخته مسطح است کابل های مسین اینترنت بکشیده بود و هر از گاهی لنگر لنجی بر آن فرود آمدندی و نفس اینترنت بگرفتندی. نگو که هر آن بایت که برون می رود ممد حیات است و هر آن فیلم که می رسد مفرح ذات.
القصه، در شهر شهین ما خرابه ای بود و در آن خرابه مردی و در جیب آن مرد نرم افزاری به سان تاری باریک. که همانا این تار مانند نخی که از ته سوزن خیاطی مادربزرگ شنل قرمزی و مادر بزرگ هایدی و مادربزرگ سباستین و همچنین مادر بل و مادر بزرگ مجید با آن چشم های ضعیفشان می گذشت، کابل های سیمین و مسین میگشایید و از آن راهی به در می کرد به جهان برون. از آن روی وی را خراباتی نامیدند. نام رسمی وی حافظ شیرازی بود.
لغت نامه: خرابات (به فتح خ ): خراب + ات. @ ایی که همیشه خراب است (معین). اینترنت کم سرعت (آنندراج). آنچه بزنی و صفحهی پیوندها بینی (یادداشت مرحوم).
خراباتی ما در کار فروش نخ و سوزن و کابل بازکن بود و این کار همانند هر داستان دگر نیازمند فردی دگر در جای دگر و شهری دگر. وی از دگر بلاد سرور ارزان بگرفتی و نرم افزار و سی سی فلان و سوسک بریختی و اکانت بساختی و بفروختی به ثمن بخس و خیار من الغبن و بی خیار فسخ، که همانا حافظ ما علاقهی شدید به خیار داشت.
از قضا روزی سروری ارزان ز بلاد لس آنجلس اجاره بکرد. و همانا در شهر می گشت و فریاد می کشید و نخ سوزن می فروخت. همانکه دخلش به خرج آمد و پیشرفتی بکرد و غره به چشمی و مغرور کلامی، به بازار برفت و درخواست سرور ارزان کرد. و همانا از لوکیشن های نامعلوم و مستر های اور سل شده و پورت های بسته و شیادان کلاه بردار و کلاه گذاران مفلس سرور ارزان اجاره نمود و همی نرم افزار بریخت و به سوی چشمی اکانتینگ کرد و باز هم نخ و سوزن فروختی و فریاد بزدی و شتاب کشیدی و شارژ بگریفتی و همه و همه برای زدن همانا لایکی در فیس بوک زیر چرندی از پیجی و پیغامی در جایی و دیدن عکسی از ترک شیرازی و خال هندوی ایشان. مردم بفریفتندی و یک ماهه و سه ماهه و شش ماهه بفروختی اما یک ماهه اجاره بکردی.
ف وقع ما وقع. و شد آنچه شد. سرور ارزان قطع گشتندی و چاپار تاجر مریض و کشتی اش غرق شده و خاک سیاه بر سر نشاندی و به زمین گرم برخورد گردندی. که مشتریان فریاد بر آورده او را نمی هلیدند که لحظهای چشم بر هم گذارد و دمی بیاساید. پس به دوستش بزندگیدی و سروری جدید تهیه فرمودی و ما ماضیا سبغا! ادامه دادندی. و این بار بجست و طلای ناب درو کرد و سکه ها در دست بچرخاند و ترک شیرازی مربوطه راضی بگرداند و همی دائم مغرور شدندی و سرور اضافه بکردی و سایت بساختندی.
و پس از چندی به کار مجازی وارد بشدندی. و این کار همین بود که اختصاصی می گرفتی و تماسی به دوستی و برادری به جایی و پولی به حسابی و دادا گفتندی به همه. و اورسل می کردی. شدید!
پردهی دوم: از اینجا راوی داستان عوض میشود.
صبح بخیر و درود دوستان و هم میهنان عزیز ! اینجا سیکس سونتی ای ام از یونیورسال استودیو، کالیفرنیا سیمی ولی لسسسس آنجللللللسسسس ! من مهوش دافیان هستم وکیل رسمی دادگاه های ایالتی کلیفرنیا و فدرال، با منفی هفت سال سابقه در امور سرور و هاست و گران فروشی و قطع شدگی و همه ی چیز های دیگه! توجه تون رو به آخرین متن شکایت واصله و سپس توضیح دادگاه جلب می کنم!
قاضی: حافظ شیرازی شهرت خراباتی شغل نخ و سوزن فروش، سایت ساز، سرور فروش،هاست دار ، شکایت خودتون رو بفرمایید.
حافظ خراباتی: آقای قاضی! من دنبال یه سرور ارزون بودم. به همه ام پیغام دادم. به همه ام گفتم که اگه به من سرور خوب بدن من خوب پول می دم. ارزون می خواستم آقای قاضی! جنس خوب و بد نمی دونستم چیه. کشیدم و خراب شدم ... نه نه خریدم و خراب شد!! والا من به ممد رودکی پیغوم دادم که:
اگر آن سرور خوبت، به دست آرد دل ما را، به بانک ملی ات بخشم سمرقند و بخارا را!
ایشون ام به من سرور دادن.
قاضی: آقای رودکی، شهرت نابینا، شغل تالار (!) لطفا به جایگاه.
وکیل: رودی نیومده، رفته سانتا مونیکا آفتاب بگیره. من به جای حرف می زنم. اولا که آقای حافظ این چه وضع پول دادن بود؟ شما هی می گی من می دم دوستم می ده شریکم می ده؟ ۱۰۰ بار کارت به کار می کنی واسه ۵۰۰۰ سکه؟؟ بیت:
اگر آن سرور خوبت به دست آرد دل ما را، به پورت گیگی اش بخشم سر و دست و دل و پا را!
هر آن کس چیز می بخشد ز مال خود ببخشاید ، نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را!
ما دیگه نسیه به کسی چیزی نمی دیم!
قاضی: وکیل شاکی، به جایگاه!
وکیل شاکی: آقای قاضی ! به جون خودم، به جون بچم، سرور اش سرعت نداشت! پورت رو بسته بود! سی پی یو اصن رو ۳۰۰ لاک! رم پر! هارد با سرعت ترافیک تهران راه می رفت! اصن کیفیت نداشت الان ام که قطع شده! حالا البته من خودم سرور فروشم آآ، اگه از ما می گرفت این جوری نمی شد اصن! مال ما توپ توپ ئه جنسش ! سریع باز می کنه، پشتیبانیش ۲۵ ساعته موبایله حتی تو مدرسه ام جواب می دم!
بیت:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد نه چون صایب که می بخشد سرو دست و تن و پا را
سرو دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند نه بر آن ترک شیرازی که شور افکنده دلها را
قاضی: موضوع چرنده. سر ۵۰۰۰ سکهی ناقابل اومدین خودتون رو مضحکه خاص و عام کردین. مثلا اومدین دادگاه قراره حقوقی حرف بزنین نه اینکه تبلیغ کنین! تو دعوا که حلوا پخش نمی کنن!!
یک نفر از میان حضار: آقا بیا ۲ ساعت بهت رایگان بدم فایل ها تو جا به جا کن بک آپ بگیر
بیت:
اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما را ... به خال هندویش بخشم تن و جان و سر و پا را
جوانمردی بدان باشد که ملک خویشتن بخشی ...نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
پرده سوم: ایران، سال ۱۳۹۲. محل: ساختمان دادگستری. حاضرین: آتش نشانی، پلیس، نیروهای امدادی. ساختمان فرو ریخته و از شدت لرزه ختی مردم به بیرون پرت شده اند. هم زمان از نیشابور خبر می رسد که گنبد بزرگ حکیم فردوسی از وسط ترکیده و استخوان های ایشان در آسمان ماکارنا می رقصند. گزارش ها همچنین حاکی از آتش گرفتن حافظیه و سعدیه در شیراز است. علت:
ریاست محترم دادگستری ولایت مازندران
اینجانب الف ب وکیل جناب آقای ****** بدین وسیله شکایت خود را از آقای جیم دال ساکن تالش به آدرس******** به دلیل نقض حقوق مشتری، توهین و تحدید و همچنین ارتکا به کلاه برداری اینترنتی به صورت وسیع اعلام میدارم.
فرد نام برده شده به دلیل نقض مفاد قرارداد که در فاکتور رسمی توسط سایت ایشان به آدرس samarghandservers.ir در تاریخ پنجم سپتمبره ۷۱۰ هجری قمری ایجاد گردیده متهم می باشد . و باعث ضرر و زیان موکل بنده آقای ***** به میزان 150000000 ریال می باشد.
لذا از آن مقام مسئول درخواست داریم به دلیل کلاهبرداری و نقض حقوق مصرف کننده حکم باز داشت ایشان را صادر نمایید
و من الله توفیق
الف ب
وکیل پایه یک دادگستری
دوست عزیز. وکیل عزیز. ای ادعای وکالت و غیره.
۱. اولا عریضهی شکایت خطاب به دادسرا نوشته می شه نه دادگستری. دادگستری یه وزارت خونه است و مجموعهای از دولت ئه. دادگاه بخشی از دادسرا ئه و اونم قوهی قضاییه!
۲. شما که می خواین قیافهی واقعی بهش بدین یه شماره وکالت نامه ای چیزی تنظیم کنین! همین جوری الخیار به از برتقال که کسی وکیل کسی نمی شه! وکالت نامه رسمی لازمه!
۳. مهم تر از همه! تالش تو گیلانه! چرا واسه مازندران نوشتین؟ می دونین که سایه هم رو با تیر می زنن؟ مخصوصا تالش ای ها!
۴. آقا ! تهدید. به جون نویسنده تهدید با ه دو چشم! اونی که شما نوشتی معنی مرز دار کردن می ده! نکته طرف اومده دو تا خط قرمز دورتون کشیده محصورتون کرده؟؟؟
۵. ارتکا یعنی چی؟؟؟ اقدام به ارتکاب؟ ارتکاب خودش معنی «انجام» می ده!!!
۶. از کی تا حالا فاکتور رسمی شده قرارداد؟ و از کی تا حالا whmcs فاکتور رسمی می ده؟ اصن شما می دونین فاکتور رسمی با غیر رسمی چه فرقی داره؟
۷. شما ضرر و زیان رو تشخیص می دین؟ پس کانون وکلا و کارشناسان رسمی دادگستری چی کاره اند؟ برا چی حقوق می گیرن؟ چه جوری می تونین ثابت کنین؟ داده هایی که احتمالا همه اش هم اون قدر خریداری نشده؟ چرا بک آپ نداره اگر ارزش اش اینقدر بالائه؟
۸. متهم می باشد؟ مگه شما پلیسین؟ ضابط دادگستری این؟ قاضی هستین؟ فقط قاضی رسمی می تونه اعلام اتهام کنه و قرار صادر کنه! تا موقعی که قاضی شکایت شما رو قبول نکرده ایشون متهم به هیچ چیز نیستن!
۹. دلیل اصلی شما برای کار باید عدم سرویس دهی باشه! کجای شکایت نوشتین اینو؟؟؟
۱۰. از کی تا حالا وکلا برای قضات درخواست توفیق الهی می کنن؟ تا جایی که من یادمه همیشه حدیث عدل علی رو می نویسن! یه نگاه به خلافی ماشین تون می کردید بعد می یومدید!
پردهی چهارم: خوش باشین، شب بخیر !
مشکل «حقوق دان» پنداری ایرانیان به زمانی خیلی دور بر میگرده. در اینجا مایل به شرح تئوری نیستیم و صرفا به ذکر مثالی از این آسمان بسنده می کنیم. در رابطه با احوال چاپلوسی و شکایت پسین ایرانیان خواننده را به منبع شمارهی یک، کتاب مستدام «جامعه شناسی خودمانی» آقای نراقی ارجاع می دهیم.
پردهی اول: در زمان های بسیار دور، در کهکشانی بسیار بسیار دور (a long time ago, in a far away galaxy! ) در سیارهای آبی قومی زندگی میکردند پرشین نام و شهری شیراز نام و پادشهی بس بی خرد و نادان. پادشه مربوطه که از گرد بودن دنیا چیزی نمیدانست و فکر می کرد عالم همانند بساط تخته مسطح است کابل های مسین اینترنت بکشیده بود و هر از گاهی لنگر لنجی بر آن فرود آمدندی و نفس اینترنت بگرفتندی. نگو که هر آن بایت که برون می رود ممد حیات است و هر آن فیلم که می رسد مفرح ذات.
القصه، در شهر شهین ما خرابه ای بود و در آن خرابه مردی و در جیب آن مرد نرم افزاری به سان تاری باریک. که همانا این تار مانند نخی که از ته سوزن خیاطی مادربزرگ شنل قرمزی و مادر بزرگ هایدی و مادربزرگ سباستین و همچنین مادر بل و مادر بزرگ مجید با آن چشم های ضعیفشان می گذشت، کابل های سیمین و مسین میگشایید و از آن راهی به در می کرد به جهان برون. از آن روی وی را خراباتی نامیدند. نام رسمی وی حافظ شیرازی بود.
لغت نامه: خرابات (به فتح خ ): خراب + ات. @ ایی که همیشه خراب است (معین). اینترنت کم سرعت (آنندراج). آنچه بزنی و صفحهی پیوندها بینی (یادداشت مرحوم).
خراباتی ما در کار فروش نخ و سوزن و کابل بازکن بود و این کار همانند هر داستان دگر نیازمند فردی دگر در جای دگر و شهری دگر. وی از دگر بلاد سرور ارزان بگرفتی و نرم افزار و سی سی فلان و سوسک بریختی و اکانت بساختی و بفروختی به ثمن بخس و خیار من الغبن و بی خیار فسخ، که همانا حافظ ما علاقهی شدید به خیار داشت.
از قضا روزی سروری ارزان ز بلاد لس آنجلس اجاره بکرد. و همانا در شهر می گشت و فریاد می کشید و نخ سوزن می فروخت. همانکه دخلش به خرج آمد و پیشرفتی بکرد و غره به چشمی و مغرور کلامی، به بازار برفت و درخواست سرور ارزان کرد. و همانا از لوکیشن های نامعلوم و مستر های اور سل شده و پورت های بسته و شیادان کلاه بردار و کلاه گذاران مفلس سرور ارزان اجاره نمود و همی نرم افزار بریخت و به سوی چشمی اکانتینگ کرد و باز هم نخ و سوزن فروختی و فریاد بزدی و شتاب کشیدی و شارژ بگریفتی و همه و همه برای زدن همانا لایکی در فیس بوک زیر چرندی از پیجی و پیغامی در جایی و دیدن عکسی از ترک شیرازی و خال هندوی ایشان. مردم بفریفتندی و یک ماهه و سه ماهه و شش ماهه بفروختی اما یک ماهه اجاره بکردی.
ف وقع ما وقع. و شد آنچه شد. سرور ارزان قطع گشتندی و چاپار تاجر مریض و کشتی اش غرق شده و خاک سیاه بر سر نشاندی و به زمین گرم برخورد گردندی. که مشتریان فریاد بر آورده او را نمی هلیدند که لحظهای چشم بر هم گذارد و دمی بیاساید. پس به دوستش بزندگیدی و سروری جدید تهیه فرمودی و ما ماضیا سبغا! ادامه دادندی. و این بار بجست و طلای ناب درو کرد و سکه ها در دست بچرخاند و ترک شیرازی مربوطه راضی بگرداند و همی دائم مغرور شدندی و سرور اضافه بکردی و سایت بساختندی.
و پس از چندی به کار مجازی وارد بشدندی. و این کار همین بود که اختصاصی می گرفتی و تماسی به دوستی و برادری به جایی و پولی به حسابی و دادا گفتندی به همه. و اورسل می کردی. شدید!
پردهی دوم: از اینجا راوی داستان عوض میشود.
صبح بخیر و درود دوستان و هم میهنان عزیز ! اینجا سیکس سونتی ای ام از یونیورسال استودیو، کالیفرنیا سیمی ولی لسسسس آنجللللللسسسس ! من مهوش دافیان هستم وکیل رسمی دادگاه های ایالتی کلیفرنیا و فدرال، با منفی هفت سال سابقه در امور سرور و هاست و گران فروشی و قطع شدگی و همه ی چیز های دیگه! توجه تون رو به آخرین متن شکایت واصله و سپس توضیح دادگاه جلب می کنم!
قاضی: حافظ شیرازی شهرت خراباتی شغل نخ و سوزن فروش، سایت ساز، سرور فروش،هاست دار ، شکایت خودتون رو بفرمایید.
حافظ خراباتی: آقای قاضی! من دنبال یه سرور ارزون بودم. به همه ام پیغام دادم. به همه ام گفتم که اگه به من سرور خوب بدن من خوب پول می دم. ارزون می خواستم آقای قاضی! جنس خوب و بد نمی دونستم چیه. کشیدم و خراب شدم ... نه نه خریدم و خراب شد!! والا من به ممد رودکی پیغوم دادم که:
اگر آن سرور خوبت، به دست آرد دل ما را، به بانک ملی ات بخشم سمرقند و بخارا را!
ایشون ام به من سرور دادن.
قاضی: آقای رودکی، شهرت نابینا، شغل تالار (!) لطفا به جایگاه.
وکیل: رودی نیومده، رفته سانتا مونیکا آفتاب بگیره. من به جای حرف می زنم. اولا که آقای حافظ این چه وضع پول دادن بود؟ شما هی می گی من می دم دوستم می ده شریکم می ده؟ ۱۰۰ بار کارت به کار می کنی واسه ۵۰۰۰ سکه؟؟ بیت:
اگر آن سرور خوبت به دست آرد دل ما را، به پورت گیگی اش بخشم سر و دست و دل و پا را!
هر آن کس چیز می بخشد ز مال خود ببخشاید ، نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را!
ما دیگه نسیه به کسی چیزی نمی دیم!
قاضی: وکیل شاکی، به جایگاه!
وکیل شاکی: آقای قاضی ! به جون خودم، به جون بچم، سرور اش سرعت نداشت! پورت رو بسته بود! سی پی یو اصن رو ۳۰۰ لاک! رم پر! هارد با سرعت ترافیک تهران راه می رفت! اصن کیفیت نداشت الان ام که قطع شده! حالا البته من خودم سرور فروشم آآ، اگه از ما می گرفت این جوری نمی شد اصن! مال ما توپ توپ ئه جنسش ! سریع باز می کنه، پشتیبانیش ۲۵ ساعته موبایله حتی تو مدرسه ام جواب می دم!
بیت:
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم تمام روح و اجزا را
هر آنکس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد نه چون صایب که می بخشد سرو دست و تن و پا را
سرو دست و تن و پا را به خاک گور می بخشند نه بر آن ترک شیرازی که شور افکنده دلها را
قاضی: موضوع چرنده. سر ۵۰۰۰ سکهی ناقابل اومدین خودتون رو مضحکه خاص و عام کردین. مثلا اومدین دادگاه قراره حقوقی حرف بزنین نه اینکه تبلیغ کنین! تو دعوا که حلوا پخش نمی کنن!!
یک نفر از میان حضار: آقا بیا ۲ ساعت بهت رایگان بدم فایل ها تو جا به جا کن بک آپ بگیر
بیت:
اگر آن کرد گروسی بدست آرد دل ما را ... به خال هندویش بخشم تن و جان و سر و پا را
جوانمردی بدان باشد که ملک خویشتن بخشی ...نه چون حافظ که می بخشد سمرقند و بخارا را
پرده سوم: ایران، سال ۱۳۹۲. محل: ساختمان دادگستری. حاضرین: آتش نشانی، پلیس، نیروهای امدادی. ساختمان فرو ریخته و از شدت لرزه ختی مردم به بیرون پرت شده اند. هم زمان از نیشابور خبر می رسد که گنبد بزرگ حکیم فردوسی از وسط ترکیده و استخوان های ایشان در آسمان ماکارنا می رقصند. گزارش ها همچنین حاکی از آتش گرفتن حافظیه و سعدیه در شیراز است. علت:
ریاست محترم دادگستری ولایت مازندران
اینجانب الف ب وکیل جناب آقای ****** بدین وسیله شکایت خود را از آقای جیم دال ساکن تالش به آدرس******** به دلیل نقض حقوق مشتری، توهین و تحدید و همچنین ارتکا به کلاه برداری اینترنتی به صورت وسیع اعلام میدارم.
فرد نام برده شده به دلیل نقض مفاد قرارداد که در فاکتور رسمی توسط سایت ایشان به آدرس samarghandservers.ir در تاریخ پنجم سپتمبره ۷۱۰ هجری قمری ایجاد گردیده متهم می باشد . و باعث ضرر و زیان موکل بنده آقای ***** به میزان 150000000 ریال می باشد.
لذا از آن مقام مسئول درخواست داریم به دلیل کلاهبرداری و نقض حقوق مصرف کننده حکم باز داشت ایشان را صادر نمایید
و من الله توفیق
الف ب
وکیل پایه یک دادگستری
دوست عزیز. وکیل عزیز. ای ادعای وکالت و غیره.
۱. اولا عریضهی شکایت خطاب به دادسرا نوشته می شه نه دادگستری. دادگستری یه وزارت خونه است و مجموعهای از دولت ئه. دادگاه بخشی از دادسرا ئه و اونم قوهی قضاییه!
۲. شما که می خواین قیافهی واقعی بهش بدین یه شماره وکالت نامه ای چیزی تنظیم کنین! همین جوری الخیار به از برتقال که کسی وکیل کسی نمی شه! وکالت نامه رسمی لازمه!
۳. مهم تر از همه! تالش تو گیلانه! چرا واسه مازندران نوشتین؟ می دونین که سایه هم رو با تیر می زنن؟ مخصوصا تالش ای ها!
۴. آقا ! تهدید. به جون نویسنده تهدید با ه دو چشم! اونی که شما نوشتی معنی مرز دار کردن می ده! نکته طرف اومده دو تا خط قرمز دورتون کشیده محصورتون کرده؟؟؟
۵. ارتکا یعنی چی؟؟؟ اقدام به ارتکاب؟ ارتکاب خودش معنی «انجام» می ده!!!
۶. از کی تا حالا فاکتور رسمی شده قرارداد؟ و از کی تا حالا whmcs فاکتور رسمی می ده؟ اصن شما می دونین فاکتور رسمی با غیر رسمی چه فرقی داره؟
۷. شما ضرر و زیان رو تشخیص می دین؟ پس کانون وکلا و کارشناسان رسمی دادگستری چی کاره اند؟ برا چی حقوق می گیرن؟ چه جوری می تونین ثابت کنین؟ داده هایی که احتمالا همه اش هم اون قدر خریداری نشده؟ چرا بک آپ نداره اگر ارزش اش اینقدر بالائه؟
۸. متهم می باشد؟ مگه شما پلیسین؟ ضابط دادگستری این؟ قاضی هستین؟ فقط قاضی رسمی می تونه اعلام اتهام کنه و قرار صادر کنه! تا موقعی که قاضی شکایت شما رو قبول نکرده ایشون متهم به هیچ چیز نیستن!
۹. دلیل اصلی شما برای کار باید عدم سرویس دهی باشه! کجای شکایت نوشتین اینو؟؟؟
۱۰. از کی تا حالا وکلا برای قضات درخواست توفیق الهی می کنن؟ تا جایی که من یادمه همیشه حدیث عدل علی رو می نویسن! یه نگاه به خلافی ماشین تون می کردید بعد می یومدید!
پردهی چهارم: خوش باشین، شب بخیر !