PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یادش بخیر ...



1eng.ir
November 12th, 2009, 02:19
http://up.ma/images/clcvnkz60vuxu1gflebs.jpg
http://up.ma/images/i717pk3kyzhzxj8fkg.jpg
http://up.ma/images/qm3jlfpw4ndb6pldmhb.jpg
http://up.ma/images/wca9v19k1nou3ghhoipj.jpg
http://up.ma/images/rza9zekr5lbj54a2jkz0.jpg
http://up.ma/images/g69karnhmtgd59qsp4nn.jpg
http://up.ma/images/fcuj12dlzd0z i61d6y.jpg
http://up.ma/images/1d9hz60wwf7wlk8nbex.jpg
http://up.ma/images/lo23ebieg43qawr4vbov.jpg
http://up.ma/images/uuh4xbyvm7rh52xak87x.jpg
http://up.ma/images/njm7uu9t0pw41k54kd3v.jpg
http://up.ma/images/qoicmrws78yw9vuosgl.jpg
http://up.ma/images/z0ksb3hhz9os5mhnaq6.jpg
http://up.ma/images/wlwd4npdydo7rqqtjqu4.jpg
http://up.ma/images/l88o0gp3cxvlmewza02o.jpg
http://up.ma/images/ektmlh9fmxmsps60b7td.jpg

parsbin
November 12th, 2009, 03:10
یعنی میخوای بگی سواد داری؟! :d

Domain
November 12th, 2009, 03:42
بابا با سوات!

Arashdn
November 12th, 2009, 05:57
یادش به خیر

Mostafa
November 12th, 2009, 08:28
خیلی هم دوران مزخرفی بود!
البته باسه من که نمره هام از همون اول ناپلئونی بود :106:

next
November 12th, 2009, 09:08
کاش بازم همون زمانها بود . . .
یادش به خیر . . .

mohebali
November 12th, 2009, 09:47
خداییش صفا می کردیم با ایناها
من اینو چند روز پیش در یه وبلاگی دیدم
داشت بغض گلو میفشرد !

sadegh
November 12th, 2009, 11:27
من همه کتابا رو دارم البته تو انباری ( پشت بوم)
تصویر درخواستی می زارم!
فقط بگین؟
سال چندم؟
کدوم کتاب؟

iranihost
November 12th, 2009, 12:34
نمیدونم چرا اشک اومد تو چشمام ! و بغض گلوم را گرفت !
(البته داشتم همزمان آهنگ یاس را هم گوش میکردم !)

Arashdn
November 12th, 2009, 13:35
منم همه کتابامو دارم
یادش بخیر : دوران 20
من تو ابتدایی زیر 20 نداشتم
راهنمایی تو سمپاد پدر مون در اومد
دبیرستانم که ترکیدیم و داریم میترکیم

1eng.ir
November 12th, 2009, 13:43
یعنی میخوای بگی سواد داری؟! :d
هر چی باشه من ساختمون مهندسیم تو ساختمون علوم :65:
تا تو بیای مهندسی من درسم تموم شده. ولی خداییش شانس اوردی به پست من نخوردی :-p


بابا با سوات!
چاکریم ... :-*


من همه کتابا رو دارم البته تو انباری ( پشت بوم)
تصویر درخواستی می زارم!
فقط بگین؟
سال چندم؟
کدوم کتاب؟
فعلاً کتاب فارسی اولو اسکن کن بقیشم سفارش میدیم :115:

h_zaman06
November 12th, 2009, 14:28
خانم معلماش مهربون بودند ... دوران باحالی بود ...

NovinServer
November 12th, 2009, 14:34
من اسم های معلم ها رو روی کتاب یادگاری نوشتم و هنوز هم دارمشون =p~
اما دوره راهنمایی و دبیرستان درس ها سخت بود همه رو جر دادم رفت =))

iranihost
November 12th, 2009, 14:41
خانم معلماش مهربون بودند ... دوران باحالی بود ...

:59: :60:

معلم اول ما اصلا با من خوب نبود !

بدم میومد ازش :70:

Sajad
November 12th, 2009, 14:49
خانم معلماش مهربون بودند ... دوران باحالی بود ...

خانم اول دبستان یه نیشگون پشت دستم گرفت هیچوقت یادم نمیره :-s بعضی وقتا هم میبینمش تو خیابون . چی بودیم چی شدیم :(

1eng.ir
November 12th, 2009, 15:15
خانم اول دبستان یه نیشگون پشت دستم گرفت هیچوقت یادم نمیره :-s بعضی وقتا هم میبینمش تو خیابون . چی بودیم چی شدیم :(
از بس که فضول بودی :-p

Mohsen
November 12th, 2009, 15:25
من روز اول مدرسه خانم معلم لپم رو کشید! زدم زیر گریه و از مدرسه رفتم بیرون، هر چی هم معلم صدام کرد و دنبالم اومد محلش نزاشتم!! بدو بدو رفتم خونه (نزدیک بود به مدرسه) به مامانم گفتم معلم بی خودی لپ منو کشید! خلاصه با مامانم رفتیم مدرسه و معلم بنده خدا کلی توضیح داد که مثلا می خواسته محبت کنه و نمی‌دونسته این طوری میشه و از این صحبت‌ها! همون دفعه هم شد بار اول و آخر در رفتنم از مدرسه! بعدش با اون معلم کلی ریختیم رو هم، حتی یه شب منو برد خونه‌شون!

عجب دورانی بود ها هر لحظه‌اش یه دنیا خاطره هست، کاش آدم‌ها هیچ وقت بزرگ نمی‌شدن و تو همون دنیای بچگانه می‌موندن!

Online24
November 12th, 2009, 15:29
من روز اول مدرسه خانم معلم لپم رو کشید! زدم زیر گریه و از مدرسه رفتم بیرون، هر چی هم معلم صدام کرد و دنبالم اومد محلش نزاشتم!! بدو بدو رفتم خونه (نزدیک بود به مدرسه) به مامانم گفتم معلم بی خودی لپ منو کشید! خلاصه با مامانم رفتیم مدرسه و معلم بنده خدا کلی توضیح داد که مثلا می خواسته محبت کنه و نمی‌دونسته این طوری میشه و از این صحبت‌ها! همون دفعه هم شد بار اول و آخر در رفتنم از مدرسه! بعدش با اون معلم کلی ریختیم رو هم، حتی یه شب منو برد خونه‌شون!

عجب دورانی بود ها هر لحظه‌اش یه دنیا خاطره هست، کاش آدم‌ها هیچ وقت بزرگ نمی‌شدن و تو همون دنیای بچگانه می‌موندن!

خیلی غلط اندازی ....

منم جای معلمت بودم همین کارو میکردم ! ( عکستو دقت کن )

Mohsen
November 12th, 2009, 15:41
خیلی غلط اندازی ....

منم جای معلمت بودم همین کارو میکردم ! ( عکستو دقت کن )

ای بابا! شما هم که همه چیز رو با عینک خودتون می‌بینید! تو عکس تون هم مشخصه!
این عکسی که اینجا هست مال چند سال پیشه کلی هم روتوش شده! مال کلاس اول ابتدایی نیست فکر کنم مشخص باشه!

Online24
November 12th, 2009, 15:56
من که از همون اول از کتابام به عنوان سوخت چهارشنبه سوری سال بعد استفاده میکردم !
البته بعضی وقتها هم ورقه های کتابم رو بعد از امتحان آخر سال تو سطح شهر پخش میکردم :d


ولی این تاپیک کلا یه فلش بک زد تو مغزم ...:39:

اجازه هست خاطره تعریف کنیم ؟

----------------------------

راستی الان دیدید وضع کتاب های دبستانو ؟!
خیلی .... هست ( به جای ... هر چی بزارید مسئولیتش با خودتونه )

Kambiz
November 12th, 2009, 16:06
من که با هیچ دوره ای مثل دبیرستان حال نکردم ، آخر چیز بازی بودیم :59:
اما دبستان طفل بازی بود مخصوصا من که هر سال از دبستانم رو تو یکی از شهرر های ایران خوندم :111:
این کتاب دبستان جید ها خیلی سخت شده ، چند روز پیش داشتم کتاب علوم برادر کوچیکمو می دیدم ، سوال اومده بود سیتو پلاسم رو تعریف کنید ؟:-s

iranihost
November 12th, 2009, 16:12
آره سخت شده !

ما سیتوپلاسم و سبزینه و .. را تو راهنمایی خوندیم ولی دیدم تو کتاب 4 دبستان بود !

خوب بچه ها هم خیلی باهوش شدن !

Online24
November 12th, 2009, 16:13
من که با هیچ دوره ای مثل دبیرستان حال نکردم ، آخر چیز بازی بودیم :59:
اما دبستان طفل بازی بود مخصوصا من که هر سال از دبستانم رو تو یکی از شهرر های ایران خوندم :111:
این کتاب دبستان جید ها خیلی سخت شده ، چند روز پیش داشتم کتاب علوم برادر کوچیکمو می دیدم ، سوال اومده بود سیتو پلاسم رو تعریف کنید ؟:-s

خاطرات شما ها آما شنیدنیست ...

( جمله بندی رو درست انجام بدید تو رو خدا ، من هیچ ! غریبه بیاد بده )

برید تو فاز خاطره تعریف کردن !

WebRang
November 12th, 2009, 21:55
آخییییییییییی.........
با آهنگ های Richard Clayderma در آلبوم My Best 2009
در حال گشت و گزار در فروم بودم !
که این تاپیک رو دیدم!
یاد قدیما و اقتادم و وبلاگ های قدیمی رو میبینم (کگه همشون ترکیده بود) جدا" نمیدونم چرا بغض گرفت منو :(

روز به روز زندگی بدتر از دیروز!

اه .........

------------------------------
در کل خاطره هام زیاده و همش هم چرت و پرت !
اما فقط اینو میدونم که از همون ابتدایی فررار کردن از کلاس و مدرسه تو ذاتم بود! دعواها و پشت در واستادنا :(

آخر سر هم هیچی نشدیم و نمیشیم =((

موفق باشید

Sajad
November 12th, 2009, 22:50
از بس که فضول بودی :-p
فضول نبودم. همیشه بیست میشدم اون بار شدم ۱۹.۵ اینم از موقعیت سو استفاده کرد و تنبیه کرد ما رو :((
سال سوم دبستان ۱۹ میشدم گریه میکردم معلم بیستم میداد 8-|


من روز اول مدرسه خانم معلم لپم رو کشید! زدم زیر گریه و از مدرسه رفتم بیرون، هر چی هم معلم صدام کرد و دنبالم اومد محلش نزاشتم!!
من امادگی بخاطر همین مساله نرفتم #:-s رفتم نگاه کردم و برگشتم خونه

WebRang
November 12th, 2009, 22:51
من امادگی بخاطر همین مساله نرفتم #:-s رفتم نگاه کردم و برگشتم خونه
همیشه علاقه مند ، این بچه های پاستوریزه بودم! :x

Domain
November 13th, 2009, 01:04
چاکریم ... :-*
ما بیشتر :x

سال سوم دبستان ۱۹ میشدم گریه میکردم معلم بیستم میداد 8-|
شروع به کارگیری فنون پاچه خواری از دبستان :113:

iranihost
November 13th, 2009, 01:13
خدایی از همون ابتدایی هم عادت پاچه خواری و ... و ترسیدن از معلم و مدیر را نداشتم !

هیچ وقت نمیترسیدم !

خیلی با خودم حال میکردم !