PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : یک سبد تجربه و رسم زندگی



vahab00
May 18th, 2015, 00:59
سلام
خیلی وقته این انجمن نیومده بودم و با دوستان در ارتباط نبودم
البته دلیلشم دوستان میدونن (سیزدهم جشن عروسیمه و همینطور دارم خونه می سازم)
هدفم از ایجاد این تاپیک فقط به اشتراک گذاشتن تجربه چندین ساله ای هست که به لطف یک جمله زندگیمو تغییر داد تا انشالله شما هم ازش استفاده کنید
ی زمانی یادمه تو کتابای مدرسه نشوته بود همه با هم برابر و برادریم حالا بگذریم که این جمله دقیقا تو قرآن هم اومده
و یادمه تو کتاب های مدنی بود فکر کنم از حقوق دیگران بر ما و ما بر دیگران بسیار بحث شده بود
اینکه ما نسبت به همدیگه وظایفی داریم
متاسفانه دیگه این حس داره از بین میره و داریم چشمامونو رو همه چیز می بندیم
حدودا 12 سال هست که عمرم رو تو این دنیای مجازی میگذرونم
همیشه دوست داشتم ی بیزنس من بشم و کلا آرزوهای بزرگی داشتم البته هنوزم دارم
بعدش اومدم راه های رسیدن به آرزوهامو کمی جستوجو کردم . خدارو شکر از بچگی یاد گرفتم رو پای خودم وایسم حالا از کارگریه روز مزد بگیر تا عمله گری یا حتی بنگاه های خرید و فروش خانه و ماشین و حتی مدتی کارهای دولتی
خلاصه سرتون درد نیارم
همیشه دوست داشتم پولدار بشم و قدرت داشته باشم
اما کم کم که بزرگتر شدم یه جمله پدرم خیلی برام روشنتر می شد . بابام همیشه میگفت سعی کن همیشه دو قرون کمتر درآمد داشته باشی اما پولی که میگیری حلال باشه
خلاصه گذشت و کم کم فهمیدم حق با بابام بود . مدتی تو بنگاه ها گذروندم با اینکه درآمد فوق العاده ای داشت اما پولش برکتی نداشت و اصلا نمیفهمیدم چی شد
اما خب میدیدم یکی هم 20 تومن پول بهت میده اما اون 20 تومن اندازه 100 تا اون دو ملیون تومن برات کار میکنه و در واقع برکتش رو حس میکردی تو زندگیت
مدتی گذشت و حتی به صورت پاره وقت به عنوان تایپیست و قراردادی در آموزش و پرورش مشغول به کار شدم اما نشد . نه اینکه نشه ها اما من خوشم نمیومد که تا سر ماه منتظر حقوق بمونم تازه این وسط هرکسی هم بهم یه حرفی بزنه
خلاصه اومدم بیرون
راه های زیادی رو امتحان کردم اما اونی نبودن که من میخاستم
در واقع یه چیزی تو من نمیذاشت که بشه
ی حس گناه که بهش میگیم وجدان
زمانی که نمایشگاه بودم میدیم بخاطر دوزار چه دروغ ها و چه قسم هایی میخوردن
بعد مدتی که گذشت فهمیدم بهترین راه اینه که صادق باشی و مطمئنا جواب خوبی هاتو هم خواهی گرفت
بابام همیشه بهم میگه تو زندگی هرگز سراغ دو چیز نرو که نابودت میکنه :
1 : زنا
2 : حروم
یه داستان تعریف کنم و بعدش دیگه تموم و کمتر سرتون رو درد بیارم
من عادت دارم تابستون ها موتور میخرم و با گرم شدن هوا کلا عشق موتور میشم و البته عشق سرعت نیستم اما عاشق زیبایی هستم
خلاصه پارسال تابستون موتوری خریدم به قیمت 1ملیون 300 هزار تومن و همه میگفتن خیلی خوب خریدی
خلاصه پاییز شد و ماهم به فکر فروش موتور
یه روزی یه پسری با باباش اومد که موتورو ببینن اومدن و دیدن و من قیمت گفتم 1.500 که البته قیمتش هم بود
بار اول اومدن و دیدن وقتی قیمت گفتم رفتن
بعد یکی دو روز دیگه اومدن اینبار اومدن تو خونه و مادر و بابام هم بودن چای خوردن و رو به من گفتن :
آقا سید بچم کارمیکنه بیرون و کل پس اندازش 900 تومن هست ما میدونیم قیمت موتور بیشتر از این هاست ولی اگه راه داره به ما بده و گفتن فردا میان که ببینن نظرم چیه
رفتن دیگه حرفی نشد تا اینکه شب بابام اومد گفت وهاب موتورو بهش بده حتی خواستی بقیه پولو من بهت میدم
پرسیدم چی شد گفت چندتا بچه دارن و مادرشون مریضه و پدره راننده خط بوده و مسافر کشی میکرده کلا امارشونو گرفت
خلاصه بابام حتی گفت تو 900 هم نگیر 800 یا 850 بگیر بزار چیزی براش بمونه
خلاصه موتوره رو 850 دادم و رفتن .
بابام حتی بهم گفت این پولو بزار بانک و بهش دست نزن و هر وقت که داشتی یه مقدار روش بزار ولی موجودیشو نبین
خلاصه ما هم که حرف گوش کن قبول کردیم . همه گفتند ارزون دادی و... ما هم هم خوشحال هم ناراحت
خلاصه حدود 4 تا 8 ماه گذشت و گفتیم بریم خرید برای خونه . قبلش هم ی بار حدود 400 تومن از این پول رو برای خرید لب تاپ برداشته بودم که بعدش دوباره گذاشتم روش. فکر کنم سرهم یک ملیون دستم بود و رفتیم خرید اما با ی تومن هیچی نمیشد خرید
به طور ناگهانی یادم اومد که اره یه 850 تومن هم تو اون کارتم هست و مقدارهای اندک اندک هم روش گذاشتم . هر وقت پولی زیاد میومود انتقال میدادم به اون کارت
خلاصه موجودی گرفتم در عین ناباوری دیدم دو ملیون و 695 هزار تومن توشه
تقریبا سه ملیون پول بود یعنی داشتم بال در میاوردم
رفتم با همون پول یخچال تلوزیون گاز و توستر و ی مقدار وسیله دیگه گرفتم
خلاصه تا یه هفته شوکه بودم
بابام شبش بهم گفت پولی که طرف بهت میده راضی باشه خیرو برکت باخودش میاره و وقتی تو دست کسی رو میگیری مطمئن باش ی روزی خدا یه جایی دستت رو میگیره که باورت نمیشه

خلاصه ببخشید که سرتون رو درد آوردم
اما خواستم بگم که درسته این روزها همه به فکر افزایش سود و.... هستند
اما بیاید وجدانمون رو زنده نگه داریم و فراموش نکنیم که هر عملی عکس العملی داره و یه روزی باید پس بگیریم
یا این دنیا یا اون دنیا در محضر دوست
حال چه زیبا میشه اگه هم برای این دنیامون تلاش کنیم و هم برای اون دنیا
امیدوارم تجربیات این بنده حقیر حداقل برای یک نفر هم شده مفید واقع بشه
و در نهایت یه یاد یه حدیث افتادم که میگه : ذکات علم آموختن آن است
بیاید اگه قراره علمی تجربه ای چیزی رو به کسی انتقال بدیم صادقانه و راه راستی و درستی باشه

دوستان خوشحال میشم نظرات پیشنهادات انتقادات و تجربیات خودتون رو تو همین تاپیک با ما درمیون بذارید
اوقات به کام و دست حق به همراهتان
کوچیک شما : وهاب سید چورته

menalgeya
May 18th, 2015, 01:12
حرفات کاملا درسته

روزی حلال برکت میاره

من خودم همچین مورد برام پیش اومد یه جایی دست یکی رو گرفتم خدا توی سخت ترین شرایط کمکم کرده

از هر دستی بدی از اون دست پس میگیری

پیشاپیش عروسیت هم مبارک داداش

Yas-Host
May 18th, 2015, 01:13
با سادگی و رو راست بودنت حال میکنم ;)

کارت دعوت یادت نره!

Mr-MAMAD
May 18th, 2015, 01:28
سلام

من شخصا این حروم و حلال رو امتحان کردم.

و نیت صاف توی کار هم خیلی مهمه اگر نیت صاف باشه همه کار ها شدنی هستند بدون استثنا انجام میشن.

شیرینی که توی حلال بودن هست توی چیز های حروم دیگه نیست. اصلا آدم لذت میبره

rootkit98
May 18th, 2015, 01:28
سلام
خیلی وقته این انجمن نیومده بودم و با دوستان در ارتباط نبودم
البته دلیلشم دوستان میدونن (سیزدهم جشن عروسیمه و همینطور دارم خونه می سازم)
هدفم از ایجاد این تاپیک فقط به اشتراک گذاشتن تجربه چندین ساله ای هست که به لطف یک جمله زندگیمو تغییر داد تا انشالله شما هم ازش استفاده کنید
ی زمانی یادمه تو کتابای مدرسه نشوته بود همه با هم برابر و برادریم حالا بگذریم که این جمله دقیقا تو قرآن هم اومده
و یادمه تو کتاب های مدنی بود فکر کنم از حقوق دیگران بر ما و ما بر دیگران بسیار بحث شده بود
اینکه ما نسبت به همدیگه وظایفی داریم
متاسفانه دیگه این حس داره از بین میره و داریم چشمامونو رو همه چیز می بندیم
حدودا 12 سال هست که عمرم رو تو این دنیای مجازی میگذرونم
همیشه دوست داشتم ی بیزنس من بشم و کلا آرزوهای بزرگی داشتم البته هنوزم دارم
بعدش اومدم راه های رسیدن به آرزوهامو کمی جستوجو کردم . خدارو شکر از بچگی یاد گرفتم رو پای خودم وایسم حالا از کارگریه روز مزد بگیر تا عمله گری یا حتی بنگاه های خرید و فروش خانه و ماشین و حتی مدتی کارهای دولتی
خلاصه سرتون درد نیارم
همیشه دوست داشتم پولدار بشم و قدرت داشته باشم
اما کم کم که بزرگتر شدم یه جمله پدرم خیلی برام روشنتر می شد . بابام همیشه میگفت سعی کن همیشه دو قرون کمتر درآمد داشته باشی اما پولی که میگیری حلال باشه
خلاصه گذشت و کم کم فهمیدم حق با بابام بود . مدتی تو بنگاه ها گذروندم با اینکه درآمد فوق العاده ای داشت اما پولش برکتی نداشت و اصلا نمیفهمیدم چی شد
اما خب میدیدم یکی هم 20 تومن پول بهت میده اما اون 20 تومن اندازه 100 تا اون دو ملیون تومن برات کار میکنه و در واقع برکتش رو حس میکردی تو زندگیت
مدتی گذشت و حتی به صورت پاره وقت به عنوان تایپیست و قراردادی در آموزش و پرورش مشغول به کار شدم اما نشد . نه اینکه نشه ها اما من خوشم نمیومد که تا سر ماه منتظر حقوق بمونم تازه این وسط هرکسی هم بهم یه حرفی بزنه
خلاصه اومدم بیرون
راه های زیادی رو امتحان کردم اما اونی نبودن که من میخاستم
در واقع یه چیزی تو من نمیذاشت که بشه
ی حس گناه که بهش میگیم وجدان
زمانی که نمایشگاه بودم میدیم بخاطر دوزار چه دروغ ها و چه قسم هایی میخوردن
بعد مدتی که گذشت فهمیدم بهترین راه اینه که صادق باشی و مطمئنا جواب خوبی هاتو هم خواهی گرفت
بابام همیشه بهم میگه تو زندگی هرگز سراغ دو چیز نرو که نابودت میکنه :
1 : زنا
2 : حروم
یه داستان تعریف کنم و بعدش دیگه تموم و کمتر سرتون رو درد بیارم
من عادت دارم تابستون ها موتور میخرم و با گرم شدن هوا کلا عشق موتور میشم و البته عشق سرعت نیستم اما عاشق زیبایی هستم
خلاصه پارسال تابستون موتوری خریدم به قیمت 1ملیون 300 هزار تومن و همه میگفتن خیلی خوب خریدی
خلاصه پاییز شد و ماهم به فکر فروش موتور
یه روزی یه پسری با باباش اومد که موتورو ببینن اومدن و دیدن و من قیمت گفتم 1.500 که البته قیمتش هم بود
بار اول اومدن و دیدن وقتی قیمت گفتم رفتن
بعد یکی دو روز دیگه اومدن اینبار اومدن تو خونه و مادر و بابام هم بودن چای خوردن و رو به من گفتن :
آقا سید بچم کارمیکنه بیرون و کل پس اندازش 900 تومن هست ما میدونیم قیمت موتور بیشتر از این هاست ولی اگه راه داره به ما بده و گفتن فردا میان که ببینن نظرم چیه
رفتن دیگه حرفی نشد تا اینکه شب بابام اومد گفت وهاب موتورو بهش بده حتی خواستی بقیه پولو من بهت میدم
پرسیدم چی شد گفت چندتا بچه دارن و مادرشون مریضه و پدره راننده خط بوده و مسافر کشی میکرده کلا امارشونو گرفت
خلاصه بابام حتی گفت تو 900 هم نگیر 800 یا 850 بگیر بزار چیزی براش بمونه
خلاصه موتوره رو 850 دادم و رفتن .
بابام حتی بهم گفت این پولو بزار بانک و بهش دست نزن و هر وقت که داشتی یه مقدار روش بزار ولی موجودیشو نبین
خلاصه ما هم که حرف گوش کن قبول کردیم . همه گفتند ارزون دادی و... ما هم هم خوشحال هم ناراحت
خلاصه حدود 4 تا 8 ماه گذشت و گفتیم بریم خرید برای خونه . قبلش هم ی بار حدود 400 تومن از این پول رو برای خرید لب تاپ برداشته بودم که بعدش دوباره گذاشتم روش. فکر کنم سرهم یک ملیون دستم بود و رفتیم خرید اما با ی تومن هیچی نمیشد خرید
به طور ناگهانی یادم اومد که اره یه 850 تومن هم تو اون کارتم هست و مقدارهای اندک اندک هم روش گذاشتم . هر وقت پولی زیاد میومود انتقال میدادم به اون کارت
خلاصه موجودی گرفتم در عین ناباوری دیدم دو ملیون و 695 هزار تومن توشه
تقریبا سه ملیون پول بود یعنی داشتم بال در میاوردم
رفتم با همون پول یخچال تلوزیون گاز و توستر و ی مقدار وسیله دیگه گرفتم
خلاصه تا یه هفته شوکه بودم
بابام شبش بهم گفت پولی که طرف بهت میده راضی باشه خیرو برکت باخودش میاره و وقتی تو دست کسی رو میگیری مطمئن باش ی روزی خدا یه جایی دستت رو میگیره که باورت نمیشه

خلاصه ببخشید که سرتون رو درد آوردم
اما خواستم بگم که درسته این روزها همه به فکر افزایش سود و.... هستند
اما بیاید وجدانمون رو زنده نگه داریم و فراموش نکنیم که هر عملی عکس العملی داره و یه روزی باید پس بگیریم
یا این دنیا یا اون دنیا در محضر دوست
حال چه زیبا میشه اگه هم برای این دنیامون تلاش کنیم و هم برای اون دنیا
امیدوارم تجربیات این بنده حقیر حداقل برای یک نفر هم شده مفید واقع بشه
و در نهایت یه یاد یه حدیث افتادم که میگه : ذکات علم آموختن آن است
بیاید اگه قراره علمی تجربه ای چیزی رو به کسی انتقال بدیم صادقانه و راه راستی و درستی باشه

دوستان خوشحال میشم نظرات پیشنهادات انتقادات و تجربیات خودتون رو تو همین تاپیک با ما درمیون بذارید
اوقات به کام و دست حق به همراهتان
کوچیک شما : وهاب سید چورته
خیلی خوب بود.
تلاش برای آخرت حقیقتا موجب سعادت ما در این دنیا میشه. کلا برنامه ی زندگی وقتی روی صداقت بنا بشه خیال انسان راحته - لحظه ها با نفسی دلنشین سپری میشه و زندگی به اصطلاح حس میشه.
ممنون بابت این تاپیک

Abolijoon
May 29th, 2015, 22:01
حرفاتو قبول دارم
مرام و معرفت تو رو به دنیا نمیدم ( بدون تعارف گفتم مثل برادر میمونی )

هر جا هستی پیروز و شاد باشی:x

se7en-host
May 30th, 2015, 00:22
روزی حلال برکت خودشو داره و ب کل زندگی ادم برکت می ده
وهاب جان اینشالا مبارک کارت دعوت یادت نره :)

vahab00
May 30th, 2015, 11:05
حرفاتو قبول دارم
مرام و معرفت تو رو به دنیا نمیدم ( بدون تعارف گفتم مثل برادر میمونی )

هر جا هستی پیروز و شاد باشی:x

کوچیکتم داداش
شما همیشه چوب کاری میکنی عزیز


روزی حلال برکت خودشو داره و ب کل زندگی ادم برکت می ده
وهاب جان اینشالا مبارک کارت دعوت یادت نره :)
سلام
کوچیکتم داداش
انشالله عروسی خودت
ایمیل شد

mhiizadi
May 30th, 2015, 11:22
:53::53::53:

almanwebhost
May 30th, 2015, 11:28
:53::53::53::53::53::53:
:105:

jahromweb
May 30th, 2015, 11:54
سلام

همیشه زمانی که مطالب و دلنوشته های شما رو میخونم یک احساس خیلی خوبی به من منتقل میشه.
مطالب شما همیشه سرشار از صداقت و درستی هست و ادم احساس تازگی میکنه.
من برادری ندارم اما حرف های شما برام مثل حرف های یک برادر بزرگ تر هست که تجربیاتش رو به من منتقل میکنه.
کم دیدم که داخل فضای مجازی و اون هم یک انجمن که بیشتر حالت تجاری داره کسی حرف از مرام و معرفت و انسانیت بزنه.
ممنون از وقتی که گذاشتید و این مطلب رو نوشتید و تجربتون رو به دوستان انجمن منتقل کردید

انشاالله درتمام مراحل زندگی موفق و سربلند باشید و دلتون همیشه شاد باشه.
روز خوش
ارادتمند

mahdi20
June 2nd, 2015, 20:37
سلام
خیلی وقته این انجمن نیومده بودم و با دوستان در ارتباط نبودم
البته دلیلشم دوستان میدونن (سیزدهم جشن عروسیمه و همینطور دارم خونه می سازم)
هدفم از ایجاد این تاپیک فقط به اشتراک گذاشتن تجربه چندین ساله ای هست که به لطف یک جمله زندگیمو تغییر داد تا انشالله شما هم ازش استفاده کنید
ی زمانی یادمه تو کتابای مدرسه نشوته بود همه با هم برابر و برادریم حالا بگذریم که این جمله دقیقا تو قرآن هم اومده
و یادمه تو کتاب های مدنی بود فکر کنم از حقوق دیگران بر ما و ما بر دیگران بسیار بحث شده بود
اینکه ما نسبت به همدیگه وظایفی داریم
متاسفانه دیگه این حس داره از بین میره و داریم چشمامونو رو همه چیز می بندیم
حدودا 12 سال هست که عمرم رو تو این دنیای مجازی میگذرونم
همیشه دوست داشتم ی بیزنس من بشم و کلا آرزوهای بزرگی داشتم البته هنوزم دارم
بعدش اومدم راه های رسیدن به آرزوهامو کمی جستوجو کردم . خدارو شکر از بچگی یاد گرفتم رو پای خودم وایسم حالا از کارگریه روز مزد بگیر تا عمله گری یا حتی بنگاه های خرید و فروش خانه و ماشین و حتی مدتی کارهای دولتی
خلاصه سرتون درد نیارم
همیشه دوست داشتم پولدار بشم و قدرت داشته باشم
اما کم کم که بزرگتر شدم یه جمله پدرم خیلی برام روشنتر می شد . بابام همیشه میگفت سعی کن همیشه دو قرون کمتر درآمد داشته باشی اما پولی که میگیری حلال باشه
خلاصه گذشت و کم کم فهمیدم حق با بابام بود . مدتی تو بنگاه ها گذروندم با اینکه درآمد فوق العاده ای داشت اما پولش برکتی نداشت و اصلا نمیفهمیدم چی شد
اما خب میدیدم یکی هم 20 تومن پول بهت میده اما اون 20 تومن اندازه 100 تا اون دو ملیون تومن برات کار میکنه و در واقع برکتش رو حس میکردی تو زندگیت
مدتی گذشت و حتی به صورت پاره وقت به عنوان تایپیست و قراردادی در آموزش و پرورش مشغول به کار شدم اما نشد . نه اینکه نشه ها اما من خوشم نمیومد که تا سر ماه منتظر حقوق بمونم تازه این وسط هرکسی هم بهم یه حرفی بزنه
خلاصه اومدم بیرون
راه های زیادی رو امتحان کردم اما اونی نبودن که من میخاستم
در واقع یه چیزی تو من نمیذاشت که بشه
ی حس گناه که بهش میگیم وجدان
زمانی که نمایشگاه بودم میدیم بخاطر دوزار چه دروغ ها و چه قسم هایی میخوردن
بعد مدتی که گذشت فهمیدم بهترین راه اینه که صادق باشی و مطمئنا جواب خوبی هاتو هم خواهی گرفت
بابام همیشه بهم میگه تو زندگی هرگز سراغ دو چیز نرو که نابودت میکنه :
1 : زنا
2 : حروم
یه داستان تعریف کنم و بعدش دیگه تموم و کمتر سرتون رو درد بیارم
من عادت دارم تابستون ها موتور میخرم و با گرم شدن هوا کلا عشق موتور میشم و البته عشق سرعت نیستم اما عاشق زیبایی هستم
خلاصه پارسال تابستون موتوری خریدم به قیمت 1ملیون 300 هزار تومن و همه میگفتن خیلی خوب خریدی
خلاصه پاییز شد و ماهم به فکر فروش موتور
یه روزی یه پسری با باباش اومد که موتورو ببینن اومدن و دیدن و من قیمت گفتم 1.500 که البته قیمتش هم بود
بار اول اومدن و دیدن وقتی قیمت گفتم رفتن
بعد یکی دو روز دیگه اومدن اینبار اومدن تو خونه و مادر و بابام هم بودن چای خوردن و رو به من گفتن :
آقا سید بچم کارمیکنه بیرون و کل پس اندازش 900 تومن هست ما میدونیم قیمت موتور بیشتر از این هاست ولی اگه راه داره به ما بده و گفتن فردا میان که ببینن نظرم چیه
رفتن دیگه حرفی نشد تا اینکه شب بابام اومد گفت وهاب موتورو بهش بده حتی خواستی بقیه پولو من بهت میدم
پرسیدم چی شد گفت چندتا بچه دارن و مادرشون مریضه و پدره راننده خط بوده و مسافر کشی میکرده کلا امارشونو گرفت
خلاصه بابام حتی گفت تو 900 هم نگیر 800 یا 850 بگیر بزار چیزی براش بمونه
خلاصه موتوره رو 850 دادم و رفتن .
بابام حتی بهم گفت این پولو بزار بانک و بهش دست نزن و هر وقت که داشتی یه مقدار روش بزار ولی موجودیشو نبین
خلاصه ما هم که حرف گوش کن قبول کردیم . همه گفتند ارزون دادی و... ما هم هم خوشحال هم ناراحت
خلاصه حدود 4 تا 8 ماه گذشت و گفتیم بریم خرید برای خونه . قبلش هم ی بار حدود 400 تومن از این پول رو برای خرید لب تاپ برداشته بودم که بعدش دوباره گذاشتم روش. فکر کنم سرهم یک ملیون دستم بود و رفتیم خرید اما با ی تومن هیچی نمیشد خرید
به طور ناگهانی یادم اومد که اره یه 850 تومن هم تو اون کارتم هست و مقدارهای اندک اندک هم روش گذاشتم . هر وقت پولی زیاد میومود انتقال میدادم به اون کارت
خلاصه موجودی گرفتم در عین ناباوری دیدم دو ملیون و 695 هزار تومن توشه
تقریبا سه ملیون پول بود یعنی داشتم بال در میاوردم
رفتم با همون پول یخچال تلوزیون گاز و توستر و ی مقدار وسیله دیگه گرفتم
خلاصه تا یه هفته شوکه بودم
بابام شبش بهم گفت پولی که طرف بهت میده راضی باشه خیرو برکت باخودش میاره و وقتی تو دست کسی رو میگیری مطمئن باش ی روزی خدا یه جایی دستت رو میگیره که باورت نمیشه

خلاصه ببخشید که سرتون رو درد آوردم
اما خواستم بگم که درسته این روزها همه به فکر افزایش سود و.... هستند
اما بیاید وجدانمون رو زنده نگه داریم و فراموش نکنیم که هر عملی عکس العملی داره و یه روزی باید پس بگیریم
یا این دنیا یا اون دنیا در محضر دوست
حال چه زیبا میشه اگه هم برای این دنیامون تلاش کنیم و هم برای اون دنیا
امیدوارم تجربیات این بنده حقیر حداقل برای یک نفر هم شده مفید واقع بشه
و در نهایت یه یاد یه حدیث افتادم که میگه : ذکات علم آموختن آن است
بیاید اگه قراره علمی تجربه ای چیزی رو به کسی انتقال بدیم صادقانه و راه راستی و درستی باشه

دوستان خوشحال میشم نظرات پیشنهادات انتقادات و تجربیات خودتون رو تو همین تاپیک با ما درمیون بذارید
اوقات به کام و دست حق به همراهتان
کوچیک شما : وهاب سید چورته

تجربه خوبی رو در میان گذاشتی. ممنون

هر کسی تو این دنیا کار نیکی انجام بده و به نیازمندان کمک کنه و نیت پاک داشته باشه تو معامله یا تو زندگی یا تو رفاقت یا ...... هم خدا کمک می کنه بهش هم موفق میشه

در پناه حق باشی

TN Projects
June 2nd, 2015, 21:11
با درود و احترام.
هرچند که بنده به هیچ وجه دینی نیستم اما این مورد رو تو نوشته هات 100% قبول دارم :


پولی که طرف بهت میده راضی باشه خیرو برکت باخودش میاره و وقتی تو دست کسی رو میگیری مطمئن باش ی روزی خدا یه جایی دستت رو میگیره که باورت نمیشه


(این مورد در روانشناسی اثبات شدست تقریبا و این حس به خودی خود موجب عالی شدن عملکرد انسان بدون اینکه خودش بفهمه میشه)
یه مطلب خیلی وقت پیشها خوندم خیلی بیانش زیبا بود که : ما اومدیم به زندگی و هستی ارزش بدیم و نه به هر ارزشی زندگی کنیم.
این مطالب رو هرچقدر بنویسی فایده نداره برای افرادی که ارزش زندگی رو درک نکنند بنظر من قبل از هر جستجو و دنبال خدا بودن!!! بهتره انسان ارزش هستی رو درک کنه و واقعا درک کنه وجودش در دنیا و هستی معجزست ! پس برای هر چیز زودگذر و چرندی خودش رو بی ارزش نکنه.
تشکر دلنوشته ی جالبی بود :53:

un3.ir
June 2nd, 2015, 21:51
سلام دوست من



http://www.webhostingtalk.ir/images/IPBPRO/smilies_IPBPRO/36.gifعروسیت مبارکhttp://www.webhostingtalk.ir/images/IPBPRO/smilies_IPBPRO/36.gif

iFire
June 2nd, 2015, 21:52
:53::x:53:

Yas-Host
June 3rd, 2015, 01:02
همین الان خبر رسیده وهاب توی عروس کشون گیر کرده وسط :d

vahab00
June 4th, 2015, 17:44
سلام

همیشه زمانی که مطالب و دلنوشته های شما رو میخونم یک احساس خیلی خوبی به من منتقل میشه.
مطالب شما همیشه سرشار از صداقت و درستی هست و ادم احساس تازگی میکنه.
من برادری ندارم اما حرف های شما برام مثل حرف های یک برادر بزرگ تر هست که تجربیاتش رو به من منتقل میکنه.
کم دیدم که داخل فضای مجازی و اون هم یک انجمن که بیشتر حالت تجاری داره کسی حرف از مرام و معرفت و انسانیت بزنه.
ممنون از وقتی که گذاشتید و این مطلب رو نوشتید و تجربتون رو به دوستان انجمن منتقل کردید

انشاالله درتمام مراحل زندگی موفق و سربلند باشید و دلتون همیشه شاد باشه.
روز خوش
ارادتمند
سلام استاد
شما همیشه نسبت به من لطف دارید بزرگوار
خیلی دوست دارم گاهی تجربیاتم رو بنویسم خیلی حس خوبی بهم دست میده وقتی می نویسم
شاید در آینده از خیلی چیرهای فراموش شده دیگه هم بنویسم


تجربه خوبی رو در میان گذاشتی. ممنون

هر کسی تو این دنیا کار نیکی انجام بده و به نیازمندان کمک کنه و نیت پاک داشته باشه تو معامله یا تو زندگی یا تو رفاقت یا ...... هم خدا کمک می کنه بهش هم موفق میشه

در پناه حق باشی
بله دقیقا
تو نیکی کن و به دجله انداز / که ایزد در بیابانت دهد باز


با درود و احترام.
هرچند که بنده به هیچ وجه دینی نیستم اما این مورد رو تو نوشته هات 100% قبول دارم :

(این مورد در روانشناسی اثبات شدست تقریبا و این حس به خودی خود موجب عالی شدن عملکرد انسان بدون اینکه خودش بفهمه میشه)
یه مطلب خیلی وقت پیشها خوندم خیلی بیانش زیبا بود که : ما اومدیم به زندگی و هستی ارزش بدیم و نه به هر ارزشی زندگی کنیم.
این مطالب رو هرچقدر بنویسی فایده نداره برای افرادی که ارزش زندگی رو درک نکنند بنظر من قبل از هر جستجو و دنبال خدا بودن!!! بهتره انسان ارزش هستی رو درک کنه و واقعا درک کنه وجودش در دنیا و هستی معجزست ! پس برای هر چیز زودگذر و چرندی خودش رو بی ارزش نکنه.
تشکر دلنوشته ی جالبی بود :53:
ممنونم از توجهتون بزرگوار و جمله بسیار زیبای :
ما اومدیم به زندگی و هستی ارزش بدیم و نه به هر ارزشی زندگی کنیم
که یادآوری کردید بزرگوار


سلام دوست من



http://www.webhostingtalk.ir/images/IPBPRO/smilies_IPBPRO/36.gifعروسیت مبارکhttp://www.webhostingtalk.ir/images/IPBPRO/smilies_IPBPRO/36.gif

سلام داداش
ممنونم
شاید شب یک تاپیکی زدم


:53::x:53:
مخسی


همین الان خبر رسیده وهاب توی عروس کشون گیر کرده وسط :d
ممنونم یاسین جان

xphost
June 4th, 2015, 17:45
به به
حیف شد ما نبودیم
:53: